در برخى تواريخ به اين مسئله به گونه اى پرداخته شده است ، گويا على عليه السلام در موقع هجوم دشمنان هيچ عكس العملى از خود نشان نداده ، اما بايد گفت واقعيت امر غير از اين است كه برخى آورده اند كه حضرت بدون هيچ عكس العملى تسليم خواسته آنان شد.
چرا كه هيچ عقل سليمى باور نمى كند مردى كه پشت جنگاوران عرب را به زمين زده و آن ها را نابود ساخت ، حال در برابر عده اى فرومايه مطلقا سكوت كرده و هيچ واكنشى از خود نشان ندهد.
به نظر ميرسد اين جزو محالات است : فردى هر چند هم ناتوان باشد، ببيند كه عده اى به خانه اش هجوم برده و زن و فرزندش را مورد ضرب و شتم قرار مى دهند، اما هرگز از جايش تكان نخورده و دفاع نكند، چه رسد به غيرت اميرمؤ منان عليه السلام .
واقعيت امر اين است كه حضرت على عليه السلام با مشاهده اين جريان ، فورا از جاى برخاسته و يقه عمر را گرفته او را به زمين زده ، و آن چنان به بينى و گردنش كوبيد، و اراده كشتن او را نمود، كه در همان حال به ياد سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله افتاد. اين جا بود كه عمر را مخاطب قرار داده ، فرمود: قسم به خدايى كه محمد را به پيامبرى ارج نهاده است ؛ اى پسر صهاك ! اگر نبود كه كتابى از طرف خدا گذشته و عهدى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله بسته ام مى فهميدى كه تو نمى توانستى داخل خانه من شوى .(189)
علامه مجلسى مى افزايد: با فرياد و استغاثه عمر در زير دست و پاى اميرمؤ منان عده ديگرى به خانه على ريخته و خالد بن وليد شمشير كشيده و على را مورد حمله قرار داد، اما حضرت بر او حمله كرد كه وى از رعب و وحشت ، على عليه السلام را سوگند داد تا از او دست بردارد. در اين هنگام تنى چند از ياران على عليه السلام با خبر شده و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و بريده اسلمى داخل خانه شده ، به كمك على عليه السلام شتافتند، چيزى نمانده بود كه يك زد و خورد و خونريزى سختى در خانه على عليه السلام رخ دهد اما ظاهرا از اين كه دست به يك حركت كوبنده عليه مهاجمين نزدند به اشاره اميرمؤ منان بوده است سرانجام اميرمؤ منان را براى بيعت از خانه بيرون برده و مردم به دنبال او راه افتادند.(190)

189- اسرار آل محمد، ص 33.
190- بحار الاءنوار، ج 8 (چاپ سنگى )، ص 56.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

عمر بن ابى المقدام از پدرش از جدش نقل كرده كه گفت :
در سقيفه بنى ساعدة در طرف راست ابوبكر نشسته بودم و مردم با او بيعت مى كردند، در اين جا عمر بن الخطاب به او رو كرد و گفت : در صورتى كه على عليه السلام با تو بيعت نكند، هيچ كارى از پيش نبرده ايم ، كسى را به سراغ على فرستاده و دستور ده تا بيايد و با تو بيعت كند.
ابوبكر به قنفذ دستور داد تا به خانه على عليه السلام رفته و او را براى بيعت فرا خواند.
قنفذ به در خانه على عليه السلام آمده گفت : اءعجب خليفة رسول الله صلى الله عليه و آله . على فرمود:
لاءسرع ما كذبتم على رسول الله صلى الله عليه و آله ما خلف رسول الله صلى الله عليه و آله اءحدا غيرى ؟
به نداى خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله پاسخ گوى . على عليه السلام فرمود: چه زود بر رسول خدا صلى الله عليه و آله دروغ گفتيد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هيچ خليفه و جانشينى غير از من قرار نداده است !
قنفذ برگشته و سخن على عليه السلام را به ابوبكر گزارش داد.
ابوبكر گفت ، به نزد او رفته بگو: ابوبكر تو را خوانده و مى گويد: بيا و بيعت كن زيرا تو فردى از مسلمانان هستى .
على عليه السلام اين بار در پاسخ فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من دستور داده تا پس از او از منزل خارج نشوم مگر كتاب خداى را جمع بنمايم ...(151)
علامه طبرسى مى نويسد: هنگامى كه على عليه السلام به قنفذ اجازه ورود به خانه را نداد، وى به مسجد برگشته ، اظهار داشت : لم ياءذن لنا.
عمر گفت : اگر به شما اجازه داد كه چه بهتر و اگر اجازه نداد، بدون اذن و اجازه على عليه السلام وارد خانه او شويد.
بار ديگر به سوى خانه فاطمه عليهاالسلام رفته و اجازه ورود خواستند، فاطمه عليهاالسلام فرياد زد: اجازه نمى دهم وارد شويد. در اين جا كسانى كه همراه قنفذ بودند برگشتند و او هم چنان پشت در خانه فاطمه عليهاالسلام ماند، آنان به نزد عمر آمده و گفتند: فاطمه عليهاالسلام اجازه نداد، در اين جا عمر به خشم آمده ، گفت : ما لنا و للنساء؛ ما را با زنان چه كار است ، سپس به گروهى كه در اطرافش بودند دستور داد تا مقدارى هيزم همراه خود برداشته و خود نيز مقدارى هيزم برداشته و در اطراف منزل فاطمه قرار گرفتند. و در آن منزل على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام و فرزندانشان بودند.
اين جا بود كه عمر فرياد برآورد به گونه اى كه على بشنود و گفت : براى بيعت با خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله بيرون مى آيى يا خانه ات را بر تو بسوزانم ...(152)
و اين بار فاطمه سخن گفت
مورخين نوشته اند: وقتى كه فاطمه صداى عمر را شنيد خود به پشت درب آمده و فرمود: مردمى بدتر از شما سراغ ندارم ، جنازه رسول خدا را در نزد ما رها كرده ، خود رفتيد و امر خلافت را بين خود تمام كرديد، و هيچ حقى را براى ما در نظر نگرفتيد، گويا از سخن پيامبر در روز غدير خبرى نداريد.
سوگند به خدا در آن روز پيامبر ولايت را براى على بيان داشت تا اميد شما را قطع نموده و دستتان را از خلافت كوتاه كند...(153)
سپس با صداى بلند پدر را مخاطب قرار داده ، فرمود:
يا رسول الله صلى الله عليه و آله ما ذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى قحافة ؛ اى رسول خدا صلى الله عليه و آله چه مصيبتهايى پس از تو از سوى فرزند خطاب و فرزند ابى قحافه ديديم .(154)
ناله جان سوز فاطمه عليهاالسلام و اظهار شكايت او از برخورد غير منطقى و نفرت آميز عده عرب جاهلى و از خدا بى خبر بسيارى از مسلمانان را به شدت متاءثر كرده و بنا بر نقل ابن قتيبة برگشتند، در حالى كه به شدت مى گريستند(155) و برخى ديگر از شدت ترس سكوت كرده زيرا با شكستن سكوت و دفاع از اهل بيت ، زير دست و پاى جلادان از بين مى رفتند.
بدين جهت جز عده اى كه خود را آماده كرده بودند، بقيه به خاطر رعب و وحشت و يا به جهات ديگر على عليه السلام را تنها گذارده و فاصله گرفته بودند.
آرى هرگز اين ناله ها در دل هاى سخت تر از سنگ برخى ، كوچكترين اثرى نداشته ، و لحظه به لحظه آتش كينه هاى آنان شعله ور شده و براى دست يابى به على عليه السلام گام هاى بعدى را به اجرا گذاردند.

151- اختصاص مفيد، ص 188.
152- احتجاج طبرسى ، ج 1، ص 108.
153- احتجاج ، ج 1، ص 105.
154- الاءمامة والسياسة ، ص 19.
155- همان ، ص 20.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

حضرت زهراء سلام الله عليها، در مقام ولايت شريك اميرالمؤ منين (ع ) و حسنين است ، و جنگ و يا صلح با فاطمه (ع ) و دوستى يا دشمنى نسبت به او عينا همانند حرب و يا سلم با على و حسنين (ع )، و حب و با بغض نسبت به آنهاست .
((زيد بن ارقم )) از رسول اكرم (ص ) چنين روايت مى كند:
((قال رسول الله لعلى و فاطمة والحسن والحسين : انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم ))
((پيامبر اكرم (ص ) خطاب به على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام فرمود: من ، با هر كسى كه با شما در جنگ باشد، در جنگم ، و هر كسى كه با شما از در صلح و آشتى در آيد، من نيز با او در صلح و صفا خواهم بود))
اين روايت با عبارات مختلف نقل شده است گاه آن حضرت مى فرمود:
((انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم ))
در موقع ديگر چنين فرمايد:
((انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم ))
و در جاى ديگر مى فرمايد:
((انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم ))
((زيد بن ارقم )) در روايت ديگرى مى گويد:
((كنا معل رسول الله و هو فى الحجرة ، يوحى اليه و نحن ننتظره حتى اشتد الحر فجاء على بن ابيطالب ، و معه فاطمة والحسن والحسين سلام الله عليهم ، فقدوا فى ظل حائط ينتظرون رسول الله . فما خرج رسول الله ، رآهم فاتاهم و وقفنا نحن مكاننا و هو يظلهم بثويه ممسكا بطرف الثوب و على ممسك بطرفه الاخر، فقال رسول الله اللهم انى احبهم فاحبهم ، اللهم انى سلم لمن سالمهم ، و حرب لمن حاربهم ، قال ذلك ثلاث مرات ))
((روزى همراه پيامبر اكرم (ص ) بوديم كه وحى نازل شد، و ما منتظر اتمام وحى بوديم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام على بن ابيطالب (ع ) و همراه او فاطمه ، حسن و حسين سلام الله عليهم از راه رسيدند و در سايه ديوارى بحال انتظار نشستند، تا نزول وحى بپايان رسد و حضرت رسول از حجره بيرون آيد.
وقتى كه پيامبر اكرم (ص ) از اطاق خارج گرديد، نظر مباركش بر على و فاطمه و حسنين عيلهم السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند، و ما در حالى كه بجاى خود ايستاده بوديم ، ديديم كه حضرت رسول (ص ) لباس (عبادى ) خودش را بر بالاى سر آنها سابيان كرد، با دست مباركش از يك طرف عبا گرفته بود، و طرف ديگرش در دست على بود كه در زير عبا جاى داشت . آنگاه پيامبر چنين فرمود:
خدايا، من اينان را دوست مى دارم پس تو نيز دوستشان بدار، بارالها، با هر كس كه با اينان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتى هستم و هر كس كه با اين چهار تن بجنگد من نيز با او در جنگ خواهم بود، و اين كلمات را سه بار تكرار نمود.
اين حديث شريف را ((حاكم )) در ((مستدرك ))- ((بغوى )) در ((مصابيح )) - ((خطيب تبريزى )) در ((مصابيح )) - ((جساس )) در ((احكام آيات )) - ((ابن كثير)) در ((بدايه )) و ((نهايه )) - ((محب الدين طبرى ))در ((ذخاير العقبى )) - ((ابن اثير)) در ((اسدالغابه ))، ((ترمذى )) در ((جامع صحيح )) - ((ابن عساكر)) در ((تاريخ شام )) - ((اين جامه )) در ((سنن )) - ((ابن صباغ )) در ((فصول )) - ((طبرانى )) در ((معجم ))، و جمعى ديگر از علماء شيعه و سنى نقل كرده اند.
روايت ديگرى به اين شرح از ((ابوبكر)) نقل شده است كه مى گويد:
((رايت رسول الله خيم خيمة و هو متكى على قوس عربيه و فى الخمية على ، و فاطمة و والحسن ، والحسين ، و قال : معشر المسلمسين ، انا سلم لمن سالم اهل الخيمه ، و حرب لمن حاربهم ، ولى لمن والاهم ، لا يحبهم الا سيعد الجد طيب المولد، ولا يبغضهم الا شقى الجد ردى الولادة ))
((روزى پيامبر اكرم (ص ) را در خيمه اش ، در حالى كه بر يك كمان عربى تكيه كرده بود نشسته ديدم . در آن خيمه على (ع )، فاطمه (ع )، حسن (ع ) و حسين (ع ) نيز حضور داشتند، آن حضرت روبه حاضرين فرمود و گفت : اى مسلمانان بدانيد، هر كسى كه با اينان در صلح و صفا باشد من نيز با او در سلم و آشتى هستم ، و هر كس با اينان به جنگ خيزد، من هم با او در جنگ خواهم بود، من دوستدار كسى هستم كه اينان را دوست بدارد، دوست نمى داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از دامانى پاكيزه بوجود آمده است و دشمن نمى داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از آلوده دامنى زائيده شده باشد. اين روايت را ((حافظ طبرى )) نيز در ((رياض النظره ))ذكر كرده است .
((صبيح )) مى گويد:
كنت بباب النبى صلى الله عليه وآله فجاء على و فاطمة والحسن والحسين فجاسوا ناحية ، فخرج رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم الينا فقال : انكم على خير - و عليه كساء خيبرى فجللهم به و قال : انا حرب لمن حاربكم ، سلم لمن سالمكم .
((روزى در انتظار پيامبر اكرم (ص ) بر در خانه آن حضرت بوديم كه على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام از راه رسيدند و در كنارى نشستند، وفتى كه رسول خدا از خانه خارج گرديد خطاب به آنها فرمود: شما پيوسته در خير هستيد، و سپس غبارى خيبرى خودش را بر سر آنان سايبان كرد و فرمود:
من ، با هر كسى با شما بجنگد، در جنگ هستم ، و با هر كسى كه با شما در صلح و صفا باشد من نيز در سلم و آشتى مى باشم ))
اين روايت را ((طبرى )) در ((واسط حساس )) و در ((آيات الاحكام )) - ((هيثمى )) در ((مجمع )) ((ابن اثير)) در ((اسدالغابه )) - ((ابن حجر)) در ((اصابه )) - و عده اى ديگر از دانشمندان نقل كرده اند. ((ابوهريره )) مى گويد:
((نظر النبى الى على ، فاطمه ، والحسن ، والحسين فقال : انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم ))
((پيامبر اكرم (ص ) نظر به سوى على ، فاطمه ، حسن ، و حسين عليهم السلام افكند و سپس فرمود:
من با هر كسى به شما بجنگد در ستيزم ، و با هر كسى كه با شما در سلم و آشتى باشد، من نى در صلح و صفا هستم .))
اين حديث شريف را: ((حاكم در مستدرك )) - ((خطيب بغدادى )) در ((تاريخ بغداد)) - ((امام حنابله )) در ((مسند احمد)) - ((هيثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن عساكر)) در ((تاريخ )) - ((طبرانى )) در ((مجمع )) آورده اند. همچنين عده اى از دانشمندان شيعه آن را روايت نموده اند.
رواياتى كه تحت عنوان موضوع پنجم ذكر شد بسيار جاى تامل ، دقت و بررسى است و بايد توجه داست : بشرى كه در حال غضبش ، در هنگام انبساط و فرحش ، در موقع رنج و گرفتاريش ، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جميع اطوار و حالش صاحب اختيار، مطاع و مقتداى همه مردم باشد، و تمام افراد بشر موظف به خضوع تسليم و اطاعت در برابر او باشند، و محبت به او دوستى با پيامبر، و دشمنى با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او طاعت از پيامبر، و صلح با او، سلم و آشتى با رسول خدا باشد، تحقيقا اگر در صفات همرديف پيامبر نباشد، هرگز اين احكام درباره او جارى نمى شود، و به عبارت ديگر فردى كه در ملكات انسانى ، در فضائل و مكارم الاخلاقى ، در صفات نفسانى ، و خلاصه در جميع حالات و شئون بشرى طورى باشد كه هرگز كوچكوترين خلافى از او سر نزند، و همه مردم (به فرمان خدا و رسولش ) ماءمور به اطاعت و خضوع و تسليم در برابر او باشند، معقول نيست كه در صفات همرديف و همتاى پيغمبر اكرم (ص ) نباشد.
بلى ، آن انسانى كه هرگز كلمه اى ، حرفى ، حركتى ، سكونى ، در هيچ مورد، جز به فرمان و اجازه خدا از او صادر نشود، و جز در راه محبت و رضاى پروردگار قدمى بر ندارد، و پيوسته در گفتار و كردار و در تمام حالاتش ، محدود و متعهد و مقيد به امر خدا باشد تنها او شايسته است كه پيامبر اكرم (ص ) صلح با او را، سلم و آشتى با خودش بداند و جنگ با او را ستيز با خودش به حساب آورد، و كاملا روشن است كه فاطمه زهراء سلام الله عليها، صاحب آن نفس پاك انسانى ، و آنهمه صفات ربانى ، يقينا بايد در شئون ولايت ، همرديف و همدرجه و يكسان با پيامبر اكرم ، على و حسنين باشد.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 25 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

حضرت زهرا عليهاالسلام داراي مقام عصمت و افضل زنان عالم از اولين و آخرين است، چنان‌كه حديثي كه در وجه تسميه آن بزرگوار آمده اشاره به آن دارد:
«لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ؟ قَالَ: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر»[1]. فاطمه، فاطمه ناميده شده است چرا كه از شر بريده و جدا است.
اين جمله اشاره به عصمت زهرا سلام الله عليها است، زيرا مسلّماً او معصومه است، و آيه «انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهِيراً»[2] هم درباره‌ او است.
بلكه از اهل بيت، فرد اولي كه اين آيه، بر طهارت و عصمت او دلالت دارد، فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها است و آيه «يا مَرْيَمُ إِنَّ الله اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمين»[3] نيز به ضميمه روايتي كه خاص و عام روايت نموده‌اند كه الگو و نمونه آنچه در امم سابقه بوده است در اين امت نيز خواهد بود، دليل بر مقام عصمت و اصطفا و برگزيدگي حضرت خير النساء عليها السلام بر زنان عالمين است، زيرا در اين امت تنها زني را كه مي‌توان تالي تلو يا افضل و برتر از مريم عليها السلام معرفي نمود غير از حضرت زهرا عليها السلام نيست كه بر حسب روايت معتبر، مريم سيده زنان عصر خود بوده و حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، سيده زنان اولين و آخرين است.[4]


منبع: معارف دين3، صفحه 132.




[1]. امالي شيخ صدوق؛ مجلس86.
[2].احزاب؛ آيه 33.
[3]. آل عمران؛‌ آيه 42.
[4]. روايت به شرح ذيل است: « ... وَ إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ. فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللهِ أَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟ فَقَالَ: ذَاكَ لِمَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَهِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ»/ بحار الانوار؛ جلد 43، باب 3.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 25 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 
 

گوشه ای از دفاع حضرت زهرا (س ) از ولایت


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 24 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

 

آيا در هجوم به خانه فاطمه ( س) هم آسيب ديد؟


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 23 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

Image result for ‫عکس فاطمیه‬‎

 

 

زهرا سلام الله عليها يكى از علل آفرينش

به ادامه مطلب بروید


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 19 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 
 

حضرت فاطمه زهرا ( س ) کیست ؟

 

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |
 

((فقل تعالوا ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين ))
((پس بگو (اى پيامبر) بيائيد ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله بر خيزيم (يعنى در حق يكديگر نفرين كنيم ) تا دروغگويان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم )).
اين آيه بطور صريح و آشكارا ندا مى كند بر اينكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله هنگامى كه با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صديقه سلام الله عليها نيز در اين مورد شركت داشت ، و او وجود مقدسى است كه ميان چهار معصوم ديگر در آيه مباهله قرار گرفته است ، دو معصوم : ابنانا (حسنين ع ) و دو معصوم : انفسنا (پيغمبر ص و على ع ) و يك معصومه : نسائنا: ما بين آنها، كه از نساء منحصر است به اين وجود مقدس ، و با توجه به اين مطلب كه مباهله (ابتهال و نفرين كردن ) با نصاراى نجران يك كار عادى نيست ، و با زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله كرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلكه صلاحيت اقدام به چين امر خطيرى را افراد مقدس و شايسته اى دارا هستند كه مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارك و تعالى بوده باشند، و حضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكى از آن شخصيتهائى است كه مشمول اين آيه شريفه است و اين از مسلمات است .

------------

علامه امينى رحمة الله عليه


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

به ادامه مطلب بروید


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 10 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.