یا ابالفضل العباس

 

 

دانلود کنید 

 
 

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |
 

کوفیان از سال 61 هـ. به بعد، در آتش ندامت از کوتاهی در حادثه کربلا می سوختند و سرآمدان کوفه، از بی وفایی و پیمان شکنی خویش نادم گشته و بر گناه خود افسوس می خوردند

و به فکر توبه و تدارک آن بودند. آنها تحرکات پنهانی و مخفیانه ای داشتند و خود را برای شورش و قیامی آماده می کردندف تا خبر مرگ یزید به ایشان رسید. توابین کنار قبر مطهر سالار شهیدان جمع شدند و با ناله و انابه پیمان بستند که بر ضد امویان بشورند و تا سرحد شهادت بتازند و خون خود را به کفاره گناه خویشتن بریزند. آنان از آنجا به سوی شام حرکت کردند و در عین الورده، با سپاه عبیدالله بن زیاد به پیکار پرداختند. پنج هزار تن از کوفیان شیعه و مخالفان بنی امیه با سلیمان بن صرد همراه شدند و از این تعداد، حدود یک هزار تن به فرماندهی رفاعه بن شداد موفق شدند از معرکه جان به سلامت ببرند و بازگردند. ستاره قیام توابین در عین الورده غروب کرد و باقی مانده آنان، بعدها به مختار پیوستند. 
توابین دو گروه را در حادثه کربلا مقصر می دانستند: بنی امیه و خائنان و جنایت پیشگان کوفه. قیام توابین، یک حرکت سیاسی - اجتماعی بود و از آنجایی که رهبران و قیام کنندگان آن شیعی و متأثر حادثه کربلا بودند و همچنین اهداف و آرمانهایشان با مرام تشیع همسو بود، آن را قیام شیعی شمرده اند. 
سران توابین هیچ گونه ارتباطی با امام سجاد(ع) نداشتند؛ نه دعوتی از امام به عمل آورده و نه در بیعت امام در آمده بودند، نه سفارش و اشارتی از طرف امام بر شروع و ادامه قیام داشتند و نه حذر و تکذیبی از امام بر ضد ایشان شده بود. 
به نظر می رسد با حادثه کربلا و شهادت سیدالشهدا کوفیان روی دعوت از امام را نداشته و بیعت با حضرت را پس از عهدشکنی های پیاپی، موجب اتهام ، سفاهت و اغرای به جهل می پنداشتند. از طرفی، این توبه کنندگان بودند که گرد هم آمدند و در این دایره، جایی برای امام سجاد(ع) نبود. و همچنین آنها با کشته شدن و کشتن، می خواستند اظهار ارادت و مودت به خاندان پیامبر(ص) را اثبات کنند و پیش از آن نمی توانستند حضرت را به خویشتن فراخوانند. نیز افزون بر موارد بالا، توابین خود را به شهادت نزدیک تر می دیدند تا پیروزی، و طبیعی می نمود که به همراهی و شهادت امام سجاد(ع) پس از حادثه کربلا خرسند نبودند. 
شعارهای یالثارات الحسین(ع) و واژه هایی که از انتقام جویی بر می خاست، محرک قوی و مؤثری در میان مردم بود. میزان تأثیر حادثه کربلا در قیام توابین، بیش از تأثیر آن در دیگر قیامها بوده است. نزدیکی زمانی و مکانی به کربلا و عاشورا ، یادآوری و گفتگو از مصیبتها و صحنه های تکان دهنده حادثه کربلا، غلیان عواطف و احساسات مردم، احساس شرم، گناه و تقصیر در فاجعه‏ى کشتار اهل بیت(ع) و حضور جنایتکاران و قاتلان در بین مردم، بیشترین اثرپذیری را در کوفه و کوفیان ایجاد کرده بود و عروج بیش از چهار هزار تن از مسلخ شهادت ، گواه آن است. 
البته هر نهضت و انقلابی آثاری به جای می گذارد و قیام توابین در قیام مختار تأثیر گذاشت. کسانی که از نبرد عین الورده جان به سلامت برده بودند، کسانی که با توابین پیمان بر مبارزه بستند، اما هنگام قیام سستی شرکت نکردند، و کسانی که از کشته شدن توابین متأثر شده بودند، همگی جمعیت انبوهی شدند و به قیام مختار پیوستند.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |
 

پیش از آغاز قیام شهادت طلبانه‏ى توابین، مختار در کوفه مردم و شیعیان را به سوی خود فرا می خواند. او رقیب سلیمان بن صرد و توابین بود. کوفه کانون شورش و انقلاب به شمار می آمد. و گروهی زیر پرچم سلیمان جمع شده بودند جماعتی گرد مختار. او آنان را از شکست حتمی خبر داده، مردم را از کشته شدن در همراهی سلیمان انذار می داد. 
مختار سران توابین را به عدم درک سیاسی و عدم تجربه نظامی متهم می کرد و خویشتن را با کفایت تر معرفی می نمود. از طرفی، او خود را نماینده محمد بن حنفیه خوانده و مردم را به پیروی از خویش فرا می خواند. مختار با حضور چند تن از رقبای قدر خویش چون سلیمان و دیگران، نتوانست موقعیت ویژه ای به دست آورد، اما پس از شکست توابین، یکه تاز بلا منازع کوفه بود و پس از جذب ابراهیم بن اشتر، به حرکت خویش سرعت بخشید و کوفه را تصرف کرد و عاملان و شرکت کنندگان در کشتار کربلا را به سختی مجازات کرد. 
ویژگی های مختار را در زیرکی و سیاستمداری او که چهره ای سیاسی - مذهبی بود می توان دید و افزون بر آن، تقوا و نیز محبت شدید به اهل بیت(ع) از دیگر ویژگی های او به شمار می آید. 

مختار کیست؟ 

مختار در سال اول هجری در طائف به دنیا آمد.(6) پدرش ابوعبید ثقفی، در زمان عمر در مدینه حضور داشت و از طرف خلیفه به فرماندهی سپاه منصوب شد. او و فرزندانش وهب، مالک و جبر در نبرد قس الناطف به شهادت رسیدند.(7) مختار که در این زمان سیزده ساله بود،(8) تحت سرپرستی عمویش سعد بن مسعود که از صحابیان بود(9) رشد و نمو کرد. از دوران جوانی او اطلاعات زیادی در دست نیست. 
در جریان جنگهای جمل، صفین و نهروان حضور نداشت و هنگامی که عمویش سعد در تعقیب خوارج عزیمت کرد، مختار در مداین جانشین وی بود. در جریان گفتگوی صلح امام حسن(ع) که در مداین صورت گرفت، گزارش دقیقی از فعالیت او در اختیار نیست. در جریان قیام امام حسین(ع)، مختار میزبان مسلم بن عقیل در کوفه بود و ابن زیاد او را روانه‏ى زندان کرد و پس از نهضت عاشورا، با میانجیگری عبدالله بن عمر آزاد شد و از عراق به حجاز رفت.(10) تاریخ نگاران درباره‏ى نقش مختار در جریانهای داغ سیاسی و نبردهای مهم دوران حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) تا قیام کربلا سخنی به میان نیاورده اند؛ با اینکه او در عراق بوده و مدتی نیز در مدائن نزد عمویش سعد بن مسعود بود. در سالهای بعد از آن نیز از اوضاع و احوال زندگی، افکار، عقاید و گرایشهای سیاسی وی اطلاعی در دست نیست. شهرت وی از آنجا بود که خانه‏ى وی پناهگاه، مسلم گردید و عبیدالله که از نفوذ وی آگاهی داشت، در طول مدتی که اوضاع نابسامان بود، در بند گرفتارش کرد.(11)
ابن زبیر در سال 61 ق ، با طرح مسألة شهادت امام حسین(ع)، جنایتهای امویان، مفاسد یزید، و نیز با اعلان عدم صلاحیت سیاسی و اخلاقی یزید برای خلافت، او را خلع کرد و اصحابش مخفیانه با خود او بیعت کردند. مختار به حجاز وارد شد و همواره در آنجا بود تا در کنار ابن زبیر در جبهه‏ى ضد اموی شرکت کرد و به علت لیاقت، شایستگی و توانمندی های نظامی و سیاسی اش پرآوازه شد. پس از مرگ یزید و شکسته شدن محاصره مکه، مختار پنج ماه و چند روز در آنجا ماند،(12) اما از آنجا که به لحاظ عقیدتی با زبیران هم فکر نبود، عبدالله بن زبیر توجه چندانی به او نکرد مسئولیتی برعهده اش ننهاد. تنها دشمن مشترک آنان ، یعنی امویان سبب ائتلاف آن دو شده بود. دیری نپایید که مختار از زبیریان گسسته و به کوفه رفت تا بتواند از جو مناسب آنجا به سود خود بهره گیری کند. ورود او به کوفه با فعالیتهای سیاسی توابین هم زمان بود. 
مختار در روز جمعه نیمه ماه رمضان و شش ماه بعد از وفات یزید، در سال 64 ق، وارد کوفه شد.(13) حرکت توابین ، شور و هیجان زاید الوصفی در کوفه ایجاد کرده بود، اما مختار با ایشان همراه نشد و رهبران آن قیام را فاقد بینش صحیح سیاسی و تجربه نظامی دانست.(14) پس از شکست توابین، مختار با جمع آوری توبه گزاران شکست خورده و طرح شعار خون خواهی سالار شهیدان و مبارزه با قاتلان کربلا، خود را به عنوان نماینده‏ى محمد بن حنفیه معرفی کرد و رهبری شیعیان عراق را به دست گرفت و توانست بزرگانی چون ابراهیم پسر مالک اشتر را که در شجاعت همچون پدرش بود، با خویش همراه کند. مختار به زودی با بیرون راندن عبدالله بن مطیع(15) والی ابن زبیر از کوفه، بر شهر حاکم و مسلط شد(16) و با ورود به دارالاماره ، بیعت همه مردم را از آن خود کرد. او در سال 66 ق، بر کوفه غلبه یافت.(17) مختار با شعار انجام اصلاحات ریشه ای، توانست موالی، بردگان و مستضعفان را به خود نزدیک کند. او در فییء به تساوی میان مردم از اشراف و بردگان رفتار کرد و این، موجب نارضایتی اشراف کوفه بود که پنهانی به ابن زبیر علاقه داشتند و از موقعیت اعطایی مختار به بردگان در شخصیت سیاسی و اجتماعی سخت ناراحت بودند و چنین می گفتند: «این مرد(مختار) بدون رضایت ما بر ما فرمان می راند، بردگان ما را به خود نزدیک ساخته و آنان را بر چارپایان نشانیده و سهم فییء ما را به آنان بخشیده و خورانده است و دیگر بردگانمان از ما فرمان نمی برند».(18) اشراف احساس خطر کردند و هیئتی نزد محمد بن حنفیه روانه کردند تا درباره‏ى نمایندگی او تحقیق کنند. 
از جمله اقدامات مختار، انتقام از قاتلان شهدای کربلا و کسانی بود که در کربلا حضور داشتند. ابراهیم به همراهی سپاهی، با عبیدالله درگیر شد و او را کشت. مختار سر عبیدالله را به مدینه نزد امام سجاد(ع) فرستاد و موجب تسلای دل بنی هاشم گردید. او همچنین، سپاهی به مکه فرستاد و ابن حنفیه را که در زندان ابن زبیر بود، رهانید.(19) ابن زبیر، مصعب را برای سرکوبی مختار به عراق فرستاد و به این ترتیب، ستاره‏ى مختار افول کرد و طومار بلند آوازه‏ى یکی دیگر از ثقفیان که حدود سه سال عراق و امویان را به خود مشغول کرده بود، بسته شد. زمان وفاتش را در سالهای 67(68 و 69) ق، در کوفه(20) گفته اند.(21)
قیام مختار یک قیام شیعی است و ارتباط او با اهل بیت(ع) سابقه دیرینه دارد. در دوران معاویه، برخلاف آنکه ثقفیان از مقربان درگاه اموی بودند، او مورد بی مهری قرار گرفت و هیچ پست و منصبی نداشت. این پیشینه‏ى شیعه گری مختار و علاقه وافر او به اهل بیت(ع) و اندیشه ظلم ستیزی و انتقام جویی از قاتلان سیدالشهدا(ع)، مختار را به ارتباط نزدیک تر با اهل بیت(ع) می کشاند. 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

با وجود جو خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام و مختار بی مورد است. امام شخصا از رهبری قیام سرباز زد، اما به عمویش محمد بن حنفیه ولایت داد که رهبری و پشتیبانی معنوی قیام را به عهده بگیرد و مختار مردم را به بیعت با محمد بن حنفیه فرا می خواند. از آثار و فواید این کار، ایجاد امنیت برای امام، مشغول کردن ذهن دشمن و جاسوسان آن به غیر امام، و مصونیت آن حضرت(ع) از خطر را می توان نام برد. 
امام، مردم و انقلابی ها را به همراهی با مختار تشویق و ترغیب می کرد و به عمویش می فرمود: یا عم ، لو عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ما شئت، فخرجوا و قد سمعوا کلامه و هم یقولون أذن لنا زین العابدین و محمد بن الحنفیة(22) ای عمو! اگر برده سیاهی برای ما اهل البیت قیام کند، بر مردم است که او را یاری رسانند و من تو را بر این امر گماردم. پس هر چه خواهی کن. آنگاه آنان پس از شنیدن کلام امام خارج شدند، در حالی که می گفتند: زین العابدین و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند. 
امام با پذیرفتن هدایایی که مختار برای حضرت فرستاده بود، در واقع او را تأیید می کرد. در چند مورد گزارش شده که امام در حق مختار دعا کرده است.(23) و همه این موارد، حاکی از موضع گیری مثبت امام سجاد(ع) در مورد قیام مختار است. افزون بر آنچه گفته شد، نظر آیت الله خویی این است که از ظاهر روایات استفاده می شود که قیام مختار به اذن خاص از طرف امام بوده است.(24) نیز، پس از بازگشت آن هیئت به کوفه، مختار از ایشان در مورد ملاقات و گفتگوها پرسید، گفتند: قد أمرنا بنصرتک(25)
با توجه به تحلیلها و ارزیابی مثتبی که از اقدامات امام سجاد(ع) وجود دارد، این سؤال مطرح می گردد که: 

علل عدم قیام امام سجاد(ع) 

این سؤال همواره درباره امام سجاد(ع) و برخی از امامان نیز مطرح بوده که چرا قیام نکردند و شخصا رهبری قیامی را به عهده نگرفتند. اهمیت سؤال و پاسخی که به آن داده می شود، تبیین کننده اصلی مهم و اساسی در تاریخ تشیع خواهد بود و به تبع آن، پرسشها و فرضیه های متعددی طرح خواهد گردید. 
- آیا امامان به دنبال تشکیل حکومت بودند یا خیر؟ 
- آیا تشکیل حکومت اسلامی، بر اساس تعلیم صحیح اسلام به رهبری امامی معصوم، یک تکلیف بوده است یا خیر؟
- در منظر امامان شیعه(ع) مبارزات سیاسی اولویت داشته است یا فعالیتهای علمی و فرهنگی؟
- اساسا ملاکهای تعیین کننده‏ى نوع فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی چیست؟
- چه موانعی مجوز عبور از حوزه ای به حوزه دیگر است؟
- آیا کم رنگ شدن فعالیت سیاسی امامان، دلیل کم اهمیت بودن آن است؟
- آیا تفاوتی که در عملکرد برخی از امامان با یکدیگر مشاهده می شود، توجیه پذیر است یا خیر؟ چگونه؟
- ایا از منظر تاریخی، تاریخ تشیع آن قدر شفاف و روشن است که شیعیان بتوانند راه مبارزه را بجویند و الگوی خویش را در انتخاب هر یک از فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی بیابند؟ و از این دست سؤالها. 
برای پاسخ به سؤال اصلی در مورد علت عدم قیام امام سجاد(ع) به مواردی اشاره می کنیم که نتیجه گیری و دستیابی به پاسخ، برای برخی از پرسشهای بالا را تسهیل می کند. 
1. شرایط سیاسی برای حضرت فراهم نبود. سایه رعب، وحشت و ترس از کشته شدن بر مردم حاکم بود و مردم آمادگی مبارزه را از دست داده بودند. 
2. امام مردم را با اهداف قیام امام حسین(ع) آشنا و ابعاد آن را روشن کرده و از مشروعیت قیام امام حسین(ع) و حقانیت آن دفاع می کرد. 
3. حفظ شیعیان و پیروان از مرگ و هلاکت، و پرهیز از داخل کردن آنان در فتنه هایی که نامعلوم بود، هم چنانکه امام حسن(ع) حفظ جان و شیعیان را علت اصلی صلح بیان کرد. 
4. حرکت انتحاری بی ثمر، کار پسندیده ای نبود و امام رویکرد جدیدی به فعالیتهای فرهنگی نشان داد تا مبانی دینی را از انحراف و تزلزل رهایی بخشد. 
5. حرکت علمی، بهترین جایگزین برای حرکت سیاسی محکوم به شکست بود. 
6. امام که آگاه ترین مردم به مصالح عمومی است، با توجه به عواقب امور موضع گیری می کند و امام سجاد(ع) چنان کرد و مطابق شرایط و مقتضیات زمان عمل کرد. 
7. تصمیم گیری های امام عقلانی بود نه نفسانی. تحرکات احساسی موقتی و محکوم به شکست است و امام از آن نوع تصمیمها پرهیز می کرد.
8. قیامها و انقلابهایی که به دگرگونی سیاسی می انجامد، به دنبال دگرگونی اجتماعی و به تبع آن حرکتی که هر دو تغییر سیاسی و اجتماعی را باعث شود، موفق است. 
اوضاع اجتماعی به سختی رو به پستی و انحطاط گذاشته، هرگونه انقلابی بی ثمر بود. از این رو، امام با حرکت فرهنگی و انقلاب علمی، به دنبال تغییرات اجتماعی و تأسیس جامعه اسلامی با اجرای امر به معروف و نهی از منکر ، دعوت مردم به راه خدا با بیان حکمت و شیوه‏ى موعظه نیکو بود، تا مردم را با خدا آشتی دهد و ضمیر خفته جامعه را بیدار کند. با توجه به شرایط و اوضاعی که پیشتر تبیین شد، زمینه های بروز انقلاب و شعله ور شدن آتش قیام، غیر قابل اعتنا می نمود. 
گواه روح مبارزه طلبی امامان آن است که مردم را به مبارزه تشویق می کردند و تکلیف شیعیان را در طول تاریخ تشیع روشن کرده اند و اگر این مبارزات به ثمر می رسید، میوه این درختی که با خون شیعیان و حق جویان بارور شده بود، همان حکومت اسلامی مطلوب امامان شیعه به شمار می آمد.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

علل و عوامل قيام
بعد از شهادت امام حسین علیه‏السلام ، شیعیان کوفه به خاطر بی‏وفایی و پیمان شکنی که نسبت به آن حضرت از خود نشان داده بودند، به شدّت پشیمان بودند. آنها به امام حسین علیه‏السلام نامه نوشتند و عاجزانه اصرار کردند تا آنها را از ظلم و جور امویان نجات دهد. اگرچه امام حسین علیه‏السلام باید براساس رسالت الهی خویش اقدام به امر به معروف و نهی از منکر می‏کرد و در مقابل ظالمان موضع می‏گرفت، حتی اگر کوفیان از او دعوت نمی‏کردند؛ ولی دعوت آنها نیز یکی از علل قیام امام و حرکت او به طرف کوفه بود. با این وجود، آنها بعد از دعوت امام حسین علیه‏السلام او را تنها گذاشتند و یاری‏اش نکردند!
کوفیان برای سومین بار، در حادثه کربلا طعم تلخ شکست و زبونی را در مقابل شامی‏ها چشیده بودند. آنها تنها راه جبران گناه عظیم کشته شدن امام و شکست‏های تحقیر کننده خویش را، قیام و خونخواهی امام حسین علیه‏السلام می‏دانستند و می‏گفتند: ما مثل بنی‏اسرائیل شده‏ایم که حضرت موسی برای جبران نافرمانی و برگشت از گوساله پرستی آنها، دستور داد یکدیگر را بکشند. تنها راه توبه ما نیز قیام و کشتن دشمنان است...«انّکم ظلمتم انفسکم باتّخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عند بارئکم فتاب علیکم...»۱
آنان به دلیل پشیمانی از اعمال گذشته خود، در تاریخ اسلام به «توّابین» شهرت یافتند.۲
اوّلین جلسه مشورتی
در سال ۶۱ ه .ق. نخستین گردهمایی توّابین در منزل سلیمان بن صُرَد خزاعی، از اصحاب پیامبر و بزرگان شیعیان کوفه، تشکیل شد. شرکت کنندگان حدود صد نفر از دلیران و بزرگان شیعه بودند و همگی متجاوز از شصت سال داشتند که این عامل سِنّی، دلیل بلوغِ تفکّر مذهبی و پختگی رفتار آنها بود.
رهبران نهضت
نهضت توّابین تحت رهبری پنج نفر از قدیمی‏ترین و معتمدترین یاران حضرت علی انجام گرفت که عبارتند از: سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه فرازی، عبداللّه بن سعد بن نفیل ازدی، عبداللّه بن والی تیمی و رفاعه بن شدّاد بجلی.۳
سلیمان از اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و حضرت علی علیه‏السلام بود و در جنگ جمل و صفین حضور داشت. بعد از هلاکت معاویه، شیعیان در خانه سلیمان جمع شدند و به امام حسین علیه‏السلام نامه نوشتند و او را دعوت به قیام نمودند. چهار نفر دیگر، از تابعین به شمار می‏رفتند و همیشه در صف مقدم فعالیت‏های شیعیان کوفه قرار داشتند و به خاطر خلوص نیت و فداکاری در راه اهل‏بیت، مورد احترام شیعیان بودند.
نتیجه اوّلین گردهمایی
در نخستین جلسه توّابین، سلیمان به عنوان رهبر نهضت انتخاب شد. او در همان جلسه معیارهای بسیار دقیق و سختی را برای عضوگیری بیان نمود.۴ و خطوط سیاسی، نظامی و پشتوانه مالی نهضت را ترسیم نمود.
شیعیان در طول سال‏های ۶۱ ـ ۶۴ ه .ق. مشغول جمع آوری اسلحه و عضوگیری بودند.
مرگ یزید و سقوط کوفه
وقتی خبر مرگ یزید (۶۴ ه .ق.) به کوفه رسید، مردم کوفه شورش کردند و عمربن حریث، حاکم کوفه را از قصرش بیرون نمودند و با عبداللّه بن زبیر که در حجاز مدعی خلافت بود، بیعت نمودند.۵ عبداللّه بن زبیر نیز عبداللّه بن یزید را به فرمانروایی کوفه تعیین کرد و به این وسیله کوفه در اختیار ابن زبیر قرار گرفت. سلیمان بن صرد به شهرهای بصره و مدائن نامه نوشت و از رهبران شیعیان آن شهرها جهت شرکت در خونخواهی سیدالشهداء علیه‏السلام دعوت نمود. آنها نیز استقبال کردند.۶ قرار شد «جنبش» به صورت پنهانی فعالیت، تبلیغ و جذب نیرو نماید. عده‏ای را نیز مسؤول جمع آوری اموال و هدایا از جانب شیعیان نمودند تا اسلحه و تجهیزات جنگی را فراهم سازند. زمان شروع نهضت، آغاز ربیع الثانی سال ۶۵ ه .ق. معیّن شد. محلّ تجمع آنها «نخیله» و شعارشان «یالثارات الحسین» بود.۷
ورود مختار به کوفه و تبلیغات او
مختار یکی از پیروان اهل‏بیت بود که با توّابین در قیام علیه بنی‏امیه و خونخواهی سیّدالشهداء علیه‏السلام هم عقیده بود. ولی او معتقد بود که سلیمان بن صرد صلاحیت نظامی و تجربه کافی برای فرماندهی و رهبری قیام را ندارد. مختار خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه، سزاوارتر به رهبری می‏دانست؛ به همین دلیل به تبلیغات علیه سلیمان بن صرد پرداخت. او می‏گفت: «سلیمان فقط می‏خواهد قیام کند، هم خودش را به کشتن می‏دهد، هم شما را. او بصیرت و دانش جنگی کافی ندارد.» 
مختار سعی در متفرق کردن یاران سلیمان نمود. اگرچه توّابین به سلیمان بیشتر از مختار اعتماد داشتند، ولی تحت تأثیر سخنان مختار قرار گرفتند. حدود دو هزار نفر از توّابین جذب مختار شدند، در بقیه افراد نیز سستی ایجاد شد؛ به طوری که از ۱۶ هزار نفری که در لیست توّابین ثبت نام کرده بودند، فقط چهار هزار نفر در روز موعود حضور یافتند و علی‏رغم سه روز توقف توّابین در نخیله، فقط هزار نفر به جمع آنها افزوده شد. از مدائن و بصره نیز فقط ۵۰۰ نفر در قیام شرکت کردند.
پیشنهاد رد شده
قبل از حرکت از اردوگاه نخیله، عبداللّه بن سعد بن نفیل که یکی از رهبران نهضت بود، به سلیمان گفت: حالا که ما به خونخواهی حسین علیه‏السلام بیرون آمده‏ایم و قاتلان حسین همگی در کوفه هستند ـ از جمله عمربن سعد ـ پس اینها را بکشیم.۸
بقیه یاران سلیمان نیز رأی او را تأیید نمودند و گفتند: اگر ما به سوی شام برویم فقط به عبیداللّه بن زیاد دست خواهیم یافت، در حالی که بیشتر افراد مورد نظر و قاتلان سیّدالشهداء در کوفه هستند. سلیمان با آنها مخالفت نمود و گفت: لازمه جنگیدن با کوفیان، جنگیدن با اقوام و خویشان است و قاتل اصلی هم ابن زیاد است.۹
سپاه توّابین به طرف شام به حرکت درآمد. توّابین در مسیر راه، یک شبانه روز در کنار قبر سیدالشهداء علیه‏السلام توقف نمودند و بسیار گریه کردند.۱۰ سپس بی‏وقفه بیابان‏ها را درنَوَردیدند تا به «عین الورده» رسیدند و درآن جا با سپاه شام به فرماندهی عبیداللّه بن زیاد ـ که تعداد آنها حدود سی‏هزار نفر بود ـ وارد جنگ شدند. سپاه شام به طور وحشتناکی بر آنها حمله ور شد. توّابین نیز از خود دلاوری و صلابت وصف‏ناپذیری نشان دادند. نبرد، سه روز طول کشید. رهبران توّابین، یکی بعد از دیگری به شهادت رسیدند. تنها یکی از آنها (رفاعه بن شداد) باقی ماند که دستور عقب‏نشینی به طرف کوفه را صادر نمود.
نتیجه قیام

ثمره قیام توّابین عبارت بود از: 
۱. ایجاد رعب و وحشت بر قلوب جنایتکاران اموی؛ چون قیام آنها شدیدترین نهضتی بود که تا آن موقع به وقوع پیوست.۱۱
۲. زمینه سازی سیاسی و نظامی برای قیام مهم تری که توسط مختار به وقوع پیوست. در واقع، قیام توّابین «تشیّع» را قدمی دیگر به طرف وجودی مستقل به پیش برد.
 ۳. این قیام سبب شد تا خاکستر از روی آتش تشیّع برداشته بود و آتش دل‏های داغدیده آنها فروزان‏تر شود و در نهایت، منجر به نابودی حکومت امویان گردد.۱۲

 

_________________________________
۱. بقره / ۵۴. 
۲. انساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص ۲۰۴ و تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۱۷.
۳. الاجابه، ج ۲، ص ۱۲۷. 
۴.تاریخ‏طبری،ج۲،ص۴۹۹وانساب‏الاشراف،ج۵،ص۲۰۵.
۵. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۵۵. 
۶. تاریخ طبری، ج ۴، جزء ۷، ص ۴۹ و ۴۸ والکامل فی‏التاریخ، ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۳۴.
۷. التنبیه و الاشراف، ص ۳۱۱. 
۸. تاریخ طبری، ج ۴، جزء ۷، ص ۶۷ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۵۹.
۹. تاریخ طبری، ج ۴، جزء ۷، ص ۶۷.

۱۰. همان، ص ۷۰.
۱۱ و ۱۲. حیاه الشعر فی الکوفه، ص ۷۳.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

شرایط سیاسی، اجتماعی امام سجاد علیه‏السلام 
اگر بخواهیم به طور دقیق‏تر موضع امام سجاد علیه‏السلام در قبال قیام‏های معاصرش و ارتباط آن حضرت با این نهضت‏ها را بررسی کنیم، لازم است شرایط سیاسی و اجتماعی، رفتار حکّام، موقعیّت شخصی و خانوادگی امام، وضعیت فکری، سیاسی و عقیدتی مردم و حوادث آن دوران را ترسیم نماییم.
امام سجاد علیه‏السلام در شرایطی عهده‏دار «امامت» شد که سنگین‏ترین غم‏ها و جراحت‏های روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود، مثل شهادت مظلومانه پدر، برادران و اقوام بی‏سرپرست شدن ده‏ها زن و کودک داغدیده؛ آوارگی و اسارت از کربلا به کوفه و شام و مدینه؛ نداشتن مدافعان و حامیان صادق؛ کنترل شدید حکومت مستبد و خونریز که حتی در ریختن خون فرزندان پیامبراکرم و انجام زشت‏ترین و خشن‏ترین اعمال، باکی نداشتند و با رفتاری وحشیانه نفس‏ها را در سینه‏ها حبس و جرأت اعتراض و انتقاد را از هر معترضی سلب نموده بودند؛ به طوری که به خاطر مخالفت، سهمیه بیت المال و عطایای یک شهر را قطع می‏کردند.۱۳
عنصر مهمّ دیگری که می‏توانست در موضع‏گیری امام سجاد علیه‏السلام در قیام‏ها تأثیر بگذارد، مردم بودند. امام سجاد علیه‏السلام چگونه می‏توانست به آن مردم اعتماد نماید و به پشتوانه آنها در صحنه سیاسی، اجتماعی حضور پیدا کند و یا موضع مثبت خودش را اظهار نماید؟ در حالی که سستی‏ها و بی‏وفایی‏های مردم کوفه را نسبت به جدّ بزرگوارش، امیرمؤمنان علیه‏السلام و عمویش، امام حسن علیه‏السلام و پدرش، امام حسین علیه‏السلام دیده بود و شاهد بود که چگونه این مردم بارها در صحنه‏های حسّاس سیاسی و نظامی، امام و رهبر خود را نه تنها رها نمودند، بلکه در مقابلش شمشیر کشیدند و در بحران‏های سیاسی و احساس خطرهای جدّی، سکوت و انزوا را پیشه خود ساختند و آن را بر قیام و جهاد و شهادت ترجیح دادند و یا نامردانه به صفوف دشمنان پیوستند، مثل دوران امام حسین علیه‏السلام !
خطبه‏ای که امام سجاد علیه‏السلام در جمع مردم کوفه خواند، بیانگر شناخت دقیق امام از مردم کوفه و نشانه وضعیت فردی و اجتماعی خود و خانواده‏اش و بهترین دلیل برای سکوت امام و انزوای سیاسی اوست. بعد از سخنرانی امام سجاد علیه‏السلام ، مردم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند و یکصدا فریاد زدند: ای فرزند رسول خدا! ما گوش به فرمان و پاسدار حقِّ شما هستیم. اکنون فرمان بده تا اطاعت کنیم!۱۴
امام سجاد علیه‏السلام فرمود: هرگز، هرگز تحت تأثیر شعارهای شما قرار نخواهیم گرفت و به شما اعتماد نخواهم کرد. ای جنایتکاران مکّار! میان شما و آرمان‏هایی که اظهار می‏دارید، فاصله‏ها و موانع بسیاری است. 
آیا می‏خواهید همان جفا و پیمان شکنی که با پدران من داشتید، دوباره درباره من روا دارید؟ نه، نه! به خدا سوگند! هنوز جراحت‏های گذشته‏ای که از شما بر تن داریم، التیام نیافته است. همین دیروز بود که پدرم به شهادت رسید، در حالی که خانواده‏اش در کنار او بودند.
داغ‏های برجای مانده از فقدان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، پدرم و فرزندانش و جدّم، امیرمؤمنان علی علیه‏السلام فراموش نشده است. طعم تلخ مصیبت‏ها هنوز در کامم هست و غم‏ها در گستره سینه‏ام موج می‏زند. تنها از شما می‏خواهم که نه به یاری ما بیایید و نه به دشمنی و ستیز ما برخیزید!
موضع امام سجاد علیه‏السلام در قیام توّابین
نهضت توّابین و قیام مردم کوفه، نتایج نسبتاً خوبی برای مسلمانان حق طلب به دنبال داشت و زمینه را برای قیام‏های بعدی فراهم نمود و بیم و ترس را در دل امویان انداخت. هدف توّابین نیز مقدّس بود؛ ریشه‏کن نمودن ظلم و فساد و دفاع از دین و سپردن حکومت به دست صالحان و فرزندان رسول خدا. چون قیام توّابین حرکتی بی‏موقع، نسنجیده، خودسرانه و محدود بود، طبعاً امام سجاد علیه‏السلام نمی‏توانست موضع صریحی در حمایت از آنها داشته باشد؛ ولو این که از لابه‏لای سخنرانی‏های آنها می‏شود فهمید که توّابین، امام سجاد علیه‏السلام را به عنوان رهبر دینی و امام قبول داشتند و مصممّ بودند قبل از پیروزی کامل، از ذکر نام او به عنوان امام و رهبر خویش خودداری کنند؛ ولی در طول مبارزات، اشارات مبهم و مخصوصی به امامت آن حضرت می‏نمودند که نمونه آن را در اشعاری که «عبداللّه بن الاحمر» سروده و در آن، از یک منادی که معروف همه است و دعوت کننده به خیر و رستگاری است، نام برده۱۵ که مسلّم آن منادی، امام سجاد علیه‏السلام است؛ زیرا محمد بن حنفیه سه سال بعد از قیام توّابین نامش به امامت برده شد. توّابین می‏خواستند حکومت را به اهل‏بیت علیهم‏السلام واگذار کنند.۱۶
توّابین وقتی با لشکر شام مواجه شدند، در مقابل پیشنهاد آنها برای رها کردن جنگ، خواسته‏هایی را عنوان نمودند، از جمله: تحویل دادن عبیداللّه بن زیاد (فرمانده لشکر شام) به آنها و برکنار نمودن عبدالملک بن مروان (خلیفه وقت)، تا توّابین بتوانند حکومت و رهبری جامعه را به اهل‏بیت پیامبراکرم واگذار نمایند.۱۷
موارد ذکر شده فقط می‏تواند به قیام توّابین جهت بدهد و هدف و انگیزه آنها را روشن نماید. شاید بتوان گفت که قیام آنها با اذن غیر مستقیم امام عصر بوده است؛ یعنی امام سجاد علیه‏السلام اگرچه هیچ موضع صریحی که دلالت بر تأیید یا ردّ توّابین باشد، اتخاذ ننمود ـ به خاطر موانعی که ذکر شد و به خاطر قبول نداشتن شیوه مبارزه آنها ـ با اصل قیام که نهضتی ضدّ ظلم و برای اجرای عدالت بود، موافق بود.
ائمه معصومین نهضت‏های عصر خویش را نه به طور مطلق ردّ کردند و نه پذیرفتند، بلکه آنها را که در چهارچوب اهداف امامت و بر اساس حق محوری حرکت کردند، تأیید و بقیه را ردّ نمودند. قیام توّابین چون در معیار حق می‏گنجید، تاریخ هیچ گونه ردّی را در مورد آن به امام سجاد علیه‏السلام نسبت نداده است. دلیلی هم برای مخالفت وجود نداشت، چون این قیام‏ها فوایدی داشت که قبلاً ذکر شد.
چرا توّابین بدون اجازه امام دست به جهاد و قیام زدند؟
میرزا ابوالحسن شعرانی در ترجمه کتاب نفس المهموم، پاسخ را چنین بیان نموده است: «در جواب می‏گوییم امام سجاد علیه‏السلام از مردم کناره‏گیری کرده بود و حال او مانند حال امام زمان در عصر ما است. همان طوری که در زمان ما نمی‏شود در اجرای احکام ضروری دین منتظر ظهور امام زمان علیه‏السلام شد؛ مثل رسیدگی به ایتام و محجورین، قصاص، دفاع، حدود و... چون ترک اینها موجب فتنه‏ها و تسلّط اشرار می‏شود، با این که اینها از وظایف امام زمان علیه‏السلام است؛ توّابین نیز وظیفه مجاهدت و توبه کردن داشتند با کشتن قاتلین سیدالشهداء علیه‏السلام . اگرچه امام سجاد علیه‏السلام در قیام حضور نداشت و مصلحت در اقدام او نبود ولی نهی نیز نفرمود و توّابین نیز تمسّک به آیه قرآن نمودند و اگر کسی حکم خدا را به وسیله قرآن یا اجماع یا عقل بداند، مثل این است که از لفظ [و زبان [امام شنیده باشد.»
سکوت نخبگان و عواقب آن
اگر چه توّابین جان و مال خویش را در راه هدفی مقدّس ـ که رضای خداوند، انتقام خون شهدای کربلا، ریشه کن نمودن کانون فتنه اموی و سپردن امور جامعه به دست اهل‏بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بودـ نهادند؛ اما آن همه خسارت و کشته، یک هزارم اثر حادثه کربلا را از خود برجای نگذاشت؛ چون اگر رهبران توّابین و برجستگان قیام که خود از دعوت کنندگان حسین بن علی علیهماالسلام بودند، آن حضرت را یاری می‏کردند، حادثه کربلا به گونه‏ای دیگر رقم می‏خورد.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

 

پیروزی حسین، با آنکه در اقلیت بود، مرا شگفت زده نموده است
توماس كارليل

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

 

پیشرفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده بلکه به فداکاری والای حسین بدست آمد. من از حسین یاد گرفتم چطور پیروز شوم در حالیکه مظلوم و ستمدیده هستم
گاندی

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

 

اگر حسین برای ارضای خواسته های دنیوی خویش جنگیده بود، من نمی فهمم چرا خواهر، همسر و فرزندانش را همراه خود برد. این دلالت دارد بر اینکه او فقط برای اسلام فداکاری نمود
 
چالز دیکنز - رمان نویس انگلیسی

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

جلوه هاى آزادگى و شکست ناپذیرى عاشورا در نگاه دانشمندان و دشمنان

جلوه هاى آزادگى و شکست ناپذیرى عاشورا در نگاه دانشمندان
شکوه صلابت و آزادگى نهضت عزّت ساز عاشورا در نگاه دشمن

جلوه هاى آزادگى و شکست ناپذیرى عاشورا در نگاه دانشمندان

نهضت عزّت آفرین عاشورا از آغاز تا انجام و تا هماره تاریخ، دانشگاه عزّت و صلابت و چشمه سار شکوه و آزادگى است، و در منطق و پیام، موضعگیرى و روشنگرى، دیدار و خطبه، سند و نامه و هر پیک و سفیرش گوهر کمیاب عزّت و آزادگىِ مورد نظر قرآن و پیامبر و همه آزادمنشان ـ از هر مذهب و تاریخى ـ موج مى زند.
این دریافت، نه تنها دریافت و باور دوست و آشنا، بلکه هر پژوهشگر بى طرف و بیگانه و حتى مخالف نیز هست; براى نمونه:
1
ـ دانشمند نامدار اهل سنت «ابن ابى الحدید» در این مورد نوشته است:
سالار پرشکوه شکست ناپذیران روزگار و قهرمان کسانى که در برابر ذلّت و تحقیر سر فرود نیاورده، و به عصرها و نسلها درس جوانمردى و شرافت و مرگ پر افتخار را زیر سایه شمشیرهاى آخته داد، و آن را بر سازش با بیداد و فریب برگزید، پدر یکتاپرستان گیتى حسین(علیه السلام)، فرزند رشید على(علیه السلام) استاستبدادگران اموى به آن شخصیت تسخیر ناپذیر و یارانش امان دادند، امّا او بدان دلیل که نمی خواست در برابر ذلّت و بیداد سر خم کند، و نیز بیم آن داشت که اگر با پذیرش امان نامه کشته هم نشود، ذلّت بر او و دیگر آزاد منشان رهرو راهش از سوى «عبید» و دیگر خودکامگان سیاهکار و حقیر تحمیل گردد، مرگ پر عزّت و افتخار را بر زندگى ذلیلانه برگزید"
2
ـ شاعر دانشمند «ابونصر سعدى» از سرایندگان نامدار قرن چهارم در وصف آزادگى و عزّتمندى حسین(علیه السلام) از جمله چنین می سراید:
الْحسینُ الَّذِى رَأى الْمَوتَ فِى الْعِزِّ *** حَیاةً وَالْعِیشَ فِى الُّذلِ قَتْلاً ...[1]
"حسین (علیه السلام) همان کسى است که مرگ با عزّت و آزادگى را زندگى حقیقى می نگریست و زندگى باذلّت و حقارت را مرگ "
3
ـ از «مصعب بن زبیر» آوردهاند که وقتى «سکینه» دخت آزاده حسین(علیه السلام) و همسر ارجمند خویش را اندوهزده دید، گفت:
"لَمْ یَبْقِ اَبُوکِ لِابْنِ حُرّة عُذْراً." [[2
" پدرت حسین (علیه السلام) دیگر براى هیچ آزادمنش و آزادی خواهى عُذر سکوت و سازش با استبداد و ذلّت را باقى نگذاشته است! "
4
ـ نیز پس از فروپاشى یاران و همراهانش هنگامى که دید دیگر یار و یاورى ندارد، به خواندن این شعر حماسى پرداخت:
فإِنَّ الْأُلى بِالطَّفِّ مِنْ آلِ هاشِمِ *** تَأَسَّوا فَسَنُّوا لِلْکِرامِ التّأَسِّیا[3 [
" آن پیشتازان راه آزادى و عدالت که در کرانه هاى فرات در برابر استبداد و تحمیل سرفرود نیاوردند، براى همه صاحبان عزّت و شرف، نمونه و الگوى جاودانه اى به یادگار نهادند و به صورت آموزگار و مقتداى شکست ناپذیر براى همه آزادمنشان جلوه کردند."
5
ـ سراینده و دانشمند بزرگ «شیخ کاظم ارزى» که روزى با تعمق در جلوه ها و نُمودهاى عزّت و آزادگى عاشورا دگرگون شده بود، شعرى سرود که یک بند آن این گونه است:
قَدْ غَیَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جـارِحَة
اِلاّ الْمَکارِمَ فِى اَمْن مِنَ الْغِیَرِ
 ...
" نیزه هاى بیداد استبدادِ عنان گسیخته و بى مهار توانست همه اندام و اعضاى پیکر آن آزادمنشان عدالتخواه را دگرگون سازد; امّا اراده شکست ناپذیر و منش بزرگوارانه و مترقى و همّت والاى آنان را هر گز نتوانست تغییر دهد "
هنوز سراینده این شعر، آن را براى کسى نخوانده بود که یکى از آشنایان او در عالم رؤیا ریحانه سرفراز پیامبر فاطمه (علیها السلام) را دید که آن حضرت به او فرمود: برو و این سروده را از «شیخ کاظم ارزى» بگیر!
او از خواب بیدار شد و شگفت زده راه خانه شاعر را در پیش گرفت و با این که با او میانه خوبى نداشت به درخانه اش آمد و گفت: هان اى دوست عزیز!خوب بشنو ببین تو این شعر را سرودهاى؟
قَدْ غَیَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ کُلَّ جـارِحَة
ِلاّ الْمَکارِمَ فِى اَمْن مِنَ الْغِیَرِ
 ...
او غرق در حیرت شد و پاسخ داد آرى! امّا هنوز آن را براى کسى نخواندهام، تو را به خدا بگو تو از کجا خبر دارى و آن را از کجا به دست آوردهاى؟!
او گفت: من در عالم رؤیا فاطمه (علیها السلام) را دیدم وآن حضرت این شعر را براى من خواند و فرمود: برو این سروده را از «شیخ» بگیر! و من پس از این که از خواب بیدار شدم راه خانه تو را در پیش گرفتم.[4 [

 

شکوه صلابت و آزادگى نهضت عزّت ساز عاشورا در نگاه دشمن

اسناد حماسه ساز عاشورا نشانگر این حقیقت است که حسین(علیه السلام) و یاران آزاده اش در گذر زمان در برابر استبدادى ددمنش و خونخوار و سپاهى دژخیم و بى شمار در بیابانى خشک و سوزان رو به رو شدند.
دشمن هر آن چه در توان و امکان داشت بسیج کرد و با همه امکانات از جنگ روانى وبمباران دروغ و تحریف و کتمان حقایق و ترور شخص و هدف تا بستن آب بر روى کودکان و بیماران، خشونت و بى رحمى بى حد و مرز و کشتن و اسب تاختن بر بدنها و شکنجه و مثله کردنها و با آنچه در تصور نمی گنجد کوشید تا نهضت آزادی خواهانه و ذلّتستیز عاشورا را به پذیرش تسلیم و تحقیر و رأى دادن به مدیریت به سبک استبدادى و امضاى اسارت مردم مجبور سازد، امّا سرانجام در برابر اراده شکست ناپذیر حسین (علیه السلام) جز شکست و رسوایى ابدى چیزى ندروید!
این حقیقت درخشان حتى در گزارش و سخنان دشمن نیز آمده است; به عنوان نمونه:
1
ـ" حُمید بن مسلم" از گزارشگران رویداد عاشورا در وصف شکوه و شکست ناپذیرى پیشواى آن مى گوید:
فَوَاللّهِ لَقَدْ شَغَلَنِى نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمالُ هِیْبَتِهِ عَنِ الْفِکْرَةِ فِى قَتْلِهَ." [5 [
" به خداى سوگند که فروغ فروزان سیماى حسین و جمال و هیبت او به گونه اى مرا مجذوب و واله ساخته بود که اندیشه کشتن او را از یاد بردم!" [[6
2
ـ پس از رویداد جانسوز عاشورا، یکى از منتقدان، برخى از سپاه شوم اموى را نکوهش کرد که ننگ و نفرین بر شما! چگونه فرزندان پیامبر را آن گونه ناجوانمردانه قتل عام کردید؟
او پاسخ داد:
" دوست من! بیهوده سخن مگو! اگر تو نیز آن روز آنچه را ما با آن روبه رو شدیم می دیدى، جز جنایت و بیدادى که از ما سر زد از تو سر نمى زد; چرا که ما باگروهى کم شمار رو به رو شدیم که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود و شیرآسا از هر سو، جنگاوران و رزمندگان را به خاک هلاک می افکندند و خودرا بى هیچ هراسى به دریاى مرگ مى زدند! آنان مردمى بودند که نه در برابر ثروت و مقام سر فرود مىآوردند و نه امان و امان نامه و نه زور و خشونت و مرگ! چیزى نمی توانست میان آنان و مرگ هدفدار یا چیرگى بر حکومت مانع شود و اگر ما اندکى در برابر آن اراده هاى مصمم و شکست ناپذیر کوتاه مى آمدیم جان همه سپاه اموى را می گرفتند! با این وصف اى بى مادر! ما تیره بختان چه می توانستیم انجام دهیم؟" [[7
3ـ پس از ورود کاروان اسیران به کاخ پوشالى «عبید» در کوفه، او بر آن شد تا با تحریف و دجالگرى، ننگ کشتار پیشواى آزادى و یاران آزادی خواه او را از دامان خود و رژیم خودکامه اموى بزداید و کار را به تقدیر و خواست خدا نسبت دهد، که امام سجّاد(علیه السلام) با این که جسم نازنینش در بند بود، با به هیچ انگاشتن خشونت و بیداد حاکم، لب به بیان حقیقت گشود و روشنگرى کرد که آنان را نه خدا، که سپاه استبداد قتل عام کرد!
این جا بود که آتش کینه و خشم «عبید» از منطق ستم ستیز و روح تسخیرناپذیر نهضت عاشورا زبانه کشید و نعره برآورد که تو هنوز هم جرأت و جسارت آن را دارى که در تالار کاخ من، هر چه گویم، پاسخ دهى و از برنامه و راه و رسم پدرت دفاع کنى؟!
بدینسان خشن ترین دژخیم استبداد لب به عزّت و شکست ناپذیرى نهضت عاشورا گشود و به واماندگى وشکست خشونت و استبداد، اعتراف کرد.
4
ـ هنگامى که پیشواى آزادى گام به میدان دفاع نهاد، پس از روزها تشنگى و تلاش و بدرقه دردناک یاران راه و تحمل آن شرایط دشوار محاصره و پیکار نابرابر، طبق روال عادى باید خسته و تسلیم پذیر و داراى روحیهاى درهم شکسته باشد و در برابر ده ها هزار نفر دستها را به نشان تسلیم بالا برد، اما شگفتاکه وقتى سپاه استبداد با او رو به رو شد، شهامت و شجاعت و قدرتى را در برابر خود یافت که هرگز تصور نمی کرد! هر کس به انگیزه شرارت پیش رفت، لحظهاى مهلت نیافت; از این رو «عمر بن سعد» فریاد کشید: مادرهایتان در مرگتان بگریند، می دانید به جنگ چه کسى رفتهاید؟ این فرزند بزرگترین قهرمان اسلام و کشنده عرب است; «هذا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ.»[[8 
بدینسان به شکوه و شکستناپذیرى آن حضرت اعتراف کرد.
5ــ 
"شمر"، خشن ترین فرمانده سپاه استبداد در اعتراف به آزادگى و شکست ناپذیرى حسین (علیهالسلام) گفت: به خداى سوگند که او روح تسخیر ناپذیر پدرش على را در کالبد دارد.[[9
بدینسان نهضت عاشورا نه تنها در منطق و منش، سربلند و سرفراز درخشید که در جهاد و دفاع نیز شکست ناپذیر شد.

پی نوشت ها:


[1]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 3، ص 245.
[2]ـ پرتوى از عظمت حسین(علیه السلام)، ص 429.
[3]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 3، ص 248.
[4]ـ از مدینه تا کربلا، ص 206.
[5]ـ قصّه کربلا، ص 449.
[6]ـ آنان که به چشم خویش دیدند تو را
رفتند و به پاى دل رسیدند تو را
و آن کـوردلان که بـر دلت تیـر زدند
دیـدند تـو را ولـى ندیـدند تـو را!
[7]ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 3، ص 263.
[8]ـ بحارالانوار، ج 45، ص 50.
[9]ـ بحارالانوار، ج 45، ص 50.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

عاشورا درنگاه مسیحیان و برخی مورّخان مغرب زمین

ديكِنز _ كارْلايْل _ براوْنجمْس _ بويد _ ايروينگ _ ماساريك _ دو كبري _ ماربين _ جرج جرداق _ بارا _ گيبون _ نيكِلْسون _ سايكسْ _ توندون

چارْلز ديكنْز (نويسنده معروف انگليسي): اگر منظور امام حسين(ع) جنگ در راه خواسته هاي دنيايي بود، من نمي فهميدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حكم مي نمايد كه او فقط به خاطر اسلام، فداكاري خويش را انجام داد.

توماس كارْلايْل (فيلسوف و مورخ انگليسي) : بهترين درسي كه از تراژدي كربلا مي گيريم، اين است كه حسين(ع) و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عددي در جايي كه حق با باطل روبرو مي شود و پيروزي حسين(ع) با وجود اقلّيتي كه داشت، باعث شگفتي من است.

ادوارد براوْن (مستشرق معروف انگليسي) : آيا قلبي پيدا مي شود كه وقتي دربارهء كربلا سخن مي شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه در اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انكار كنند.

فِرْدريك جمس درس امام حسين(ع) و هر قهرمان شهيد ديگري اين است كه در دنيا اصول ابدي و ترحّم و محبّت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مي رساند كه هر گاه كسي براي اين صفات مقاومت كند و بشر در راه آن پافشاري نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند.

ل. م.بويد : در طيّ قرون، افراد بشر هميشه جرأت و پردلي و عظمت روح، بزرگي قلب و شهامت رواني را دوست داشته اند و در همين هاست كه آزادي و عدالت هرگز به نيروي ظلم و فساد تسليم نمي شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين(ع). و من مسرورم كه با كساني كه اين فداكاري عظيم را از جان و دل ثنا مي گويند شركت كرده ام، هرچند كه 1300 سال از تاريخ آن گذشته است.

واشنگتن ايروينگ (مورخ مشهور آمريكايي) : براي امام حسين(ع) ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن ارادهء يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي دادكه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميّه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در ريگ هاي تفتيدهء عربستان*، روح حسين(ع) فناناپذير است.

اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين(ع)!

البتّه امام حسين(ع) در صحراي كربلا شهيد شد، نه در ريگزارهاي عربستان!

 

 

توماس ماساريك گر چه كشيشان ما هم از ذكر مصائب مسيح مردم را متأثر مي سازند، ولي آن شور و هيجاني كه در پيروان حسين(ع) يافت مي شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين(ع) مانند پركاهي است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.

موريس دو كبري : در مجالس عزاداري حسين(ع) گفته مي شود كه حسين(ع)، براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام و مرتبهء اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويي يزيد نرفت. پس بيايي ما هم شيوهء او را سرمشق قرار داده، از زيردستي استعمارگران خلاصي يابيم و مرگ با عزّت رابر زندگي با ذلّت ترجيح دهيم.

ماربين آلماني (خاورشناس) : حسين(ع) با قرباني كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميت و حقانيّت خود، به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلندآوازه ساخت. اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هر چه ظاهراً عظيم و استوار باشد، در برابر حقّ و حقيقت چون پركاهي بر باد خواهد رفت.

 

 

 

جُرج جُرداق (دانشمند و اديب مسيحي) : وقتي يزيد مردم را تشويق به قتل حسين(ع)  و مأمور به خونريزي مي كردف آنها مي گفتند: "چه مبلغ مي دهي؟" امّا انصار حسين(ع) به او مي گفتند" ما با تو هستيم. اگر هفتاد بار كشته شويم، باز مي خواهيم در ركابت جنگ كنيم و كشته شويم.

آنطون بارا (مسيحي) : اگر حسين از آن ما بود، در هر سرزميني براي او بيرقي برمي افراشتيم و در هر روستايي براي او منبري بر پا مي نموديم و مردم را با نام حسين(ع) به مسيحيّت فرا مي خوانديم.

 

گيبون (مورخ انگليسي) : با آنكه مدّتي از واقعه گربلا گذسته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نيستيم، مع ذلك مشقّات و مشكلاتي كه حضرت حسين(ع) تحمّل كرده، احساسات سنگين دل ترين خواننده را برمي انگيزد، چندانكه يك نوع عطوفت و مهرباني نسبت به آن حضرت در خود مي يابد.

نيكِلْسون (خاورشناس معروف) : بني اميّه، سركش و مستبد بودند، قوانين اسلامي را ناديده انگاشتند و مسلمين را خوار نمودند ... و چون تاريخ را بررسي كنيم، گويد: دين بر ضدّ فرمانفرمايي تشريفاتي قيام كرد و حكومت ديني در مقابل امپراطوري ايستادگي نمود. بنابراين، تاريخ از روي انصاف حكم مي كند كه خون حسين(ع) به گردن بني اميّه است.

سر پرسي سايكسْ (خاورشناس انگليسي) : حقيقتاً آن شجاعت و دلاوري كه اين عدّهء قليل از خود بروز دادند، به درجه اي بوده است كه در تمام اين قرون متمادي هر كسي كه آن را شنيد، بي اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين يك مشت مردم دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل، نامي بلند غيرقابل زوال براي خود تا ابد باقي گذاشتند.

تاملاس توندون (هندو، رئيس سابق كنگره ملّي هندوستان) : اين فداكاري هاي عالي از قبيل شهادت امام حسين(ع) سطح فكر بشريت را ارتقا بخشيده است و خاطرهء آن شايسته است هميشه باقي بماند.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

عاشورا در نگاه برخی مستشرقین ، بزرگان و علما

شیخ جعفر شوشتری _ گاندي _ جناح _ الشّاطي _ علي خان _ عقّاد _ صُبحي _ زُغلول پاشا _ شرقاوي _ طه حسين _ جَودهُ السحّار _طنطاوي _ العُبيدي

شيخ جعفرشوشتري ازعظمت بلكه معجزه قرآن، آن است كه برخلاف ديگر كتابها تكرارش ملال آور نيست، بلكه لطفش بيشتر مي گردد، مصيبت امام حسين (ع) هم همينطور است. هرچه خوانده يا شنيده شود باز تازه است. ديگرآنكه نگاه كردن به خط قرآن عبادتست، تلاوت و گوش دادن به آن عبادتست، مرثيۀ امام حسين(ع) ، هم چنين است، خواندنش و گوش دادنش عبادتست، گرياندنش و گريه كردنش نيز عبادتست .

« مَنْ بَكي اَوْ بَكي اَوْ تَباكي وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةِ » ازجمله آنكه قرآن مجيد به جميع شئون معجزه است و ... و حسين (ع) هم به سربريده اش ، به اعضايش، به بدنش همه معجزه است. « بخشي ازكتاب سراي ديگر»

 

مَهاتما گاندي (رهبر استقلال هند) : من زندگي امام حسين(ع)، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امـــام حسين(ع) پيروي كند.

محمّد علي جناح (قاعد اعظم پاكستان) : هيچ نمونه اي از شجاعت، بهتر از آنكه امام حسين(ع) از لحاظ فداكاري و تهوّر نشان داد در عالم پيدا نمي شود. به عقيدهء من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد پيروي نمايند.

 

 

 

بنتُ الشّاطي (نويسنده مصري) : زينب، خواهر حسين(ع) لذّت پيروزي را در كام ابن زياد و بني اميّه خراب كرد و در جام پيروزي آنان قطرات زهر ريخت، در همهء حوادث سياسي پس از عاشورا، همچون قيام مختار و عبدالله بن زبير و سقوط دولت امويان و برپايي حكومت عباسيان و ريشه دواندن مذهب تشيّع، زينب، قهرمان كربلاف نقش برانگيزنده داشت.

لياقت علي خان (نخستين نخست وزير پاكستان) : اين روز محرّم، براي مسلمانان سراسر جهان معني بزرگي دارد. در اين روز، يكي از حزن آورترين و تراژديك ترين وقايع اسلام اتفاق افتاد،شهادت حضرت امام حسين(ع) در عين حزن، نشانهء فتح نهايي روح واقعي اسلامي بود، زيرا تسليم كامل به ارادهء الهي به شمار مي رفت. اين درس به ما مي آموزد كه مشكلات و خطرها هر چه باشد، نبايستي ما پروا كنيم و از حق و عدالت منحرف شويم.

عبّاس محمود عقّاد (نويسنده و اديب مصري) : جنبش حسين(ع)، يكي از بي نظيرترين جنبش هاي تاريخي است كه تاكنون در زمينهء دعوت هاي ديني يا نهضت هاي سياسي پديدار گشته است ... دولت اموي پس از اين جنبش، به قدر عمر يك انسان طبيعي دوام نكرد و از شهادت حسين(ع) تا انقراض آنان بيش از شصت و اندي سال نگذشت.

احمد محمود صُبحي : اگر چه حسين بن علي(ع) در ميدان نظامي يا سياسي شكست خورد، امّا تاريخ، هرگز شكستي را سراغ ندارد كه مثل خون حسين(ع) به نفع شكست خوردگان تمام شده باشد. خون حسين(ع)، انقلاب پسر زبير و خروج مختار و نهضت هاي ديگر را در پي داشت، تا آنجا كه حكومت اموي ساقط شد و نداي خونخواهي حسين(ع)، فريادي شد كه آن تخت ها و حكومت ها را به لرزه درآورد.

محمد زُغلول پاشا (در مصر، در تكيهء ايرانيان) : حسين(ع) در اين كار به واجب ديني و سياسي خود قيام كرده و اينگونه مجالس عزاداري، روح شهادت را در مردم پرورش مي دهد و مايهء قوّت اراده آنها در راه حق و حقيقت مي گردد.

 

عبد الرحمن شرقاوي (نويسنده مصري) : حسين(ع)، شهيد راه دين و آزادگي است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين(ع) ببالد، بلكه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار كنند.

طه حسين (دانشمند و اديب مصري) : حسين(ع) براي به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال كردن از جايي كه پدرش رها كرده بود، در آتش شوق مي سوخت. او زبان را دربارهء معاويه و عمّالش آزاد كرد، تا به حدّي كه معاويه تهديدش نمود. امام حسين(ع)، حزب خود را وادار كرد در طرفداري حق سختگير باشند.

عبد المجيد جَودهُ السحّار (نويسنده مصري) : حسين(ع) نمي توانست با يزيد بيعت كند و به حكومت او تن بدهد، زيرا در آن صورت، بر فسق و فجور، صحّه مي گذاشت و اركان ظلم و طغيان را محكم مي كرد و بر فرمانروايي باطل تمكين مي نمود. امام حسين(ع) به اين كارها راضي نمي شد، گر چه اهل و عيالش به اسارت افتند و خود و يارانش كشته شوند.

علامه طنطاوي (دانشمند مصري) : (داستان حسيني) عشق آزادگان را به فداكاري در راه خدا بر مي انگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمار مي آورد، چنانكه راي شتاب به قربانگاه، بر يكديگر پيشي جويند.

العُبيدي (مفتي موصل) : فاجعهء كربلا در تاريخ بشر نادره اي است، همچنان كه مسبّبين آن نيز نادره اند ... حسين بن علي(ع) سنّت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پيامبر اكرم(ص) وظيفهء خويش ديد و از اقدام به آن تسامحي نورزيد. هستس خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا كرد و به اين سبب نزد پروردگار، "سرور شهيدان" محسوب مي شود و در تاريخ ايام، "پيشواي اصلاح طلبان" به شمار رفت. آري، به آنچه خواسته بود و بلكه برتر از آن، كامياب گرديد.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

اشاره

رود خوني كه از شهيدان كربلا بر صحراي طف جاري شد، فرات حقيقتي گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگي را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگي سيراب كرد. در اين مسير از نخستين مسيحي حق جويي كه روياروي يزيد در كاخ سبز بر او شوريد تا در عصر ما، كم نيستند مسيحياني چون «جرجي زيدان»، «جرج جرداق» و دهها مسيحي حق جوي ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در «اهل بيت پاك پيامبر(ص)»، در «محراب شهادت علي(ع)» و در «صحراي خونين كربلا» يافته اند و در اين باره آثاري پديد آورده اند.
«آنتوان بارا»، آن مسيحي عاشقي است كه سال هاي بسيار از دوران جواني خود را صرف تحقيق و بررسي پيرامون زندگي و قيام امام حسين(ع) كرده است تا حقايق مربوط به اين شخصيت عظيم تاريخ را از زاويه نگاه خود و از زبان انجيل و پيامبر الهي، عيسي(ع) بيان كند. او پس از ساليان بسيار پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاريخ اسلام، دست به نگارش كتابي زده است كه در نوع خود و از زبان يك مسيحي بي نظير است. وي در اين پژوهش تطبيقي- به نام «حسين در انديشه مسيحيت» - كه رويكردي تحقيقي، ادبي و عاطفي دارد، با استفاده از نظريات اسلام و مسيحيت و بامهارتي ستودني، زندگي و شهادت حضرت عيسي از ديدگاه مسيحيت و زندگي و شهادت امام حسين(ع) از ديدگاه اسلام را مقايسه كرده است. در اين تحليل ها نكات جالب و بديعي به چشم مي خورد كه براي هر مسلمان منصفي شگفت انگيز و خواندني است.

 

آنتون بارا کیست؟

كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» اولين بار در سال 1978 به رشته تحرير درآمد اما نويسنده از آن تاريخ به بعد و در اثر مطالعات بيشتر، اضافات و ملحقات زيادي به آن افزود و چاپ چهارم آن را در ماه هاي اخير منتشر كرد، اين كتاب تاكنون به 17 زبان ترجمه شده و در 5 دانشگاه نيز براي دوره هاي تكميلي كارشناسي ارشد و دكتري مورد تأييد قرار گرفته است و قرار است چاپ چهارم آن بزودي به فارسي ترجمه و منتشر شود.
آنتوان بارا كه سوري الاصل و ساكن كويت است خود نويسنده اي توانا واديبي باذوق است و علاوه بر كتاب فوق 15جلد كتابديگر نيز به رشته تحرير درآورده كه بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان مي باشد. وي همچنين روزنامه نگاري است حرفه اي كه اخيراً چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي اش را آغاز كرده ، او در مجلات و روزنامه هاي معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است.
«آنتوان بارا» تشيع را بالاترين درجات عشق الهي معرفي مي كند و امام حسين(ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نمي داند بلكه متعلق به همه جهانيان مي داند و او را با عبارت «حسين گوهر اديان» معرفي مي كند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها مي رساند كه «حسين عليه السلام در قلب من است».
وي تاكنون 25بار نهج البلاغه را به طور كامل خوانده و هربار نكات جديدي از آن كشف كرده است و من با خود مي انديشم كه علي(ع) چقدر در ميان ما شيعيان مظلوم است كه اكثر ما حتي يك بار هم نهج البلاغه را به طور كامل مرور نكرده ايم!!
آنچه در پي مي آيد بخشی از گفت وگوي روزنامه کیهان با «آنتوان بارا» است :

 

 

ویژگیهای کتاب " حسین (ع) در اندیشه مسیحیت" :
ويژگي اين كتاب در اين خلاصه مي شود كه شيوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چيزي است كه تاكنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است. بسياري اذعان داشتند كه اين كتاب بي طرفانه نوشته شده است.
از ويژگي هاي مهم كتاب اين است كه من در آن به مقايسه شخصيت حسين و عيسي بن مريم عليهماالسلام و نظرات، مواضع، اقدامات، سخنان و كيفيت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بي محابا از مرگ در راه عقيده پرداخته ام ]بر طبق عقيده مسيحيان، حضرت عيسي مصلوب و شهيد شده است كه البته اين نظر با ديدگاه قرآني ما انطباق ندارد[ من شباهت فراواني ميان شخصيت حسين(ع) و شخصيت عيسي به عنوان يك شهيد و نه يك پيامبر، يافتم. من در انجيل و كتابهاي ديگر مربوط به زندگي و مقتل حسين(ع) تحقيق زياد كردم و دريافتم تشابه بسيار زياد و باورنكردني در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقيده و كيفيت حفظ عقيده ميان عيسي و حسين(ع) وجود دارد كه چيز جديدي بشمار مي رفت من اين موضوع را به تفصيل تحليل كردم كه آن دو عزيز چرا با ميل و خواست خود مرگ را پذيرا شدند و بخصوص حسين شهيد(ع) در شرايطي كه زمينه رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيوي فراهم بود و او اگر اندكي از خود انعطاف نشان مي داد و خواسته معاويه و يزيد را اجابت مي كرد، مي توانست جان خود را از كشته شدن نجات دهد. اما او براساس آيه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله (همگي به سوي ميدان جهاد) حركت كنيد، سبكبار باشيد يا سنگين بار و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد كنيد» (توبه/41)، به حركت شگفتي دست يازيد. او به هيچ يك از امتيازات و تطميع ها توجه نكرد حال آنكه دنياپرستي و حب مال و جاه و مقام همه جا بيداد مي كرد. او همه اينها را ترك كرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوي شهادت برد در حالي كه مي دانست همه اينها در راه عقيده است.

 

تعریف و ذهنیت آنتوان بارا از امام حسین (ع)
تعريف من از حسين همان عبارات كوتاه و مشخصي است كه درباره حسين«ع» در كتاب آورده ام. من او را به عنوان گوهر جاودانه و هميشگي اديان توصيف كرده ام. او را به عنوان شهيدي معرفي نموده ام كه داراي جاه و جبروت فرعون و كسري نبود اما متواضع بود و براي حفظ دين و حركت در مسير جدش حركت خود را آغاز كرد. او ابتدا از گفت وگو با معاويه و يزيد شروع كرد اما روش گفت وگو براي هدايت دشمنان مؤثر واقع نشد. او با اينكه مي دانست كشته مي شود اما خويشتن را در راه عقيده به خطر انداخت و با سپاهي 70 نفري در برابر سپاه 70 هزار نفري عبيدالله- به تصريح منابع تاريخي- به سمت كوفه خارج شد تا حركت و جنبشي در بدنه جامعه ايجاد كند.
حماسه حسين«ع» تنها مختص سني و شيعه و مسلمان نيست بلكه متعلق به هر مومني است چنانكه در حديث آمده «ان لقتل الحسين حراره في قلوب المومنين لاتبرد ابدا» در اين حديث نگفته في قلب المسلم. بلكه هر انسان آزاده اي كه به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مي شود و لذا جهانيان و انديشمندان وقتي از سيره حسين آگاه مي شوند شيفته آن مي گردند. همانطور كه شيفته راه و مسلك علي ابن ابيطالب«ع» شده اند.

 

دلایل آنتوان بارا در خصوص حضرت مسيح«ع» از آمدن حسين«ع» به كربلا

استنادات و دلايل من همه برگرفته از انجيل است. برطبق آنچه در تاريخ آمده مسيح از كربلا ديدار كرد و به بني اسرائيل فرمود هركس كه حسين«ع» را دريابد به ياري اش برخيزد عده اي در اين روايت تاريخي تشكيك دارند اما ما هيچ شكي در آن نمي بينيم زيرا حضرت عيسي«ع» داراي معجزاتي بود و مرده را زنده مي كرد و بيماران صعب العلاج را شفا مي داد و لذا آيا برايش دشوار بود كه درباره آينده پيشگوئي كند و بگويد شهيد پس از خودش كيست؟

 

ارزشمند تربن بُعد شخصیت امام حسین(ع) از دیدگاه آنتوان بارا

من در مورد زندگي و حركت حسين(ع) بيشتر به بعد انقلابي شخصيت ايشان شيفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مي كند "اني لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي" ؛ من از روي هوسراني و خوشگذراني و براي افساد و ستمگري قيام نكرده ام بلكه قيام من براي اصلاح در امت جدم و براي امر به معروف و نهي از منكر و حركت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابي مي تواند كار معجزه آسا بكند اگر هر انساني در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاي پيروزي انقلاب و عزت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين كشور براساس اين فلسفه حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند.
بعد ديگر شخصيت امام حسين«ع» كه مرا شيفته خود كرده، تواضع ايشان در كنار روح انقلابي است اين دو خصيصه نمي تواند در يك شخص جمع شود. تواضع از صفات و ويژگي هاي برگزيدگان خداست او در عين احساس عزت و آزادگي و سرافرازي در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. اين بعد عظيمي است كه از ويژگي امام بشمار مي رود.

 

برگرفته از روزنامه کیهان ـ 4 بهمن 1385

 

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

معاونت پژوهشی مدرسهء عالی امام خمینی، در تاریخ 15/11/1383 نشست علمی ای با عنوان "عاشورا از نگاه اهل سنت" را با حضور استادان و پژوهشگران برگزار کرد.

عاشورا فراتر از یک فرقه

در این نشست حجت الا‌سلا‌م ناصری داوودی، مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکده‌ء سیره، سخن گفت و نهضت عاشورا را یکی از ماندگارترین و پُراثرترین نهضت ها و جریان های تاریخی دانست که فراتر از یک فرقه در طول تاریخ اثرگذار بوده است، بلکه مرزهای فرقه ای مذهبی و حتّی دینی و جغرافیایی را در نوردیده و دانشمندان، علما، سیاست‌گذاران و اصلا‌ح گران را در خارج جهان اسلا‌م نیز به خود جذب کرده است، مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهء سیره گفت: " علی‌رغم پندار برخی شیعیان، با نگاهی اجمالی به تاریخ به روشنی دریافت می شود که حادثه عاشورا به هیچ وجه اختصاص به جامعه‌ء شیعه نداشته است. همان‌طوری که فراتر از جامعه اسلا‌می نیز اثرگذار بوده استباید پذیرفت که عاشورا و پاس داشت شهادت سالا‌ر شهیدان به عنوان یک مبنا و معیار می تواند گفتمان بین المذاهب باشد".

وی یادآور شد: " عاشورا نه تنها اختصاص به جامعه تشیع ندارد، بلکه می تواند به عنوان مبنای گفتمان و سوژه قابل بحث و معیار و محور مشترک و قابل توجه در میان مذاهب مطرح باشد و مبنای گفتمان بین تشیع و تسنن باشد، زیرا در منابع اصلی حدیثی، تاریخی، رجالی و حتی کلا‌می اهل سنت به خصوص صحیح بخاری که در نظر اهل سنت بعد از قرآن (مما لا‌ریب فیه) تلقی می‌شود، احادیث و روایات متعددی نسبت به عظمت و جایگاه امام حسین(ع) از دیدگاه پیامبر اکرم(ص) وجود دارند. در بقیه‌ء کتب صحاح هم احادیثی وجود دارند که می توانند مبنای گفتمان تشیع و تسنن باشند".

 

سندیّت حادثه کربلا در کتب اهل سنّت

ناصری با استناد به شماری از احادیث صحاح سته گفت: " احادیث حسین منی و انا من حسین از پیامبر اکرم(ص)، "یا الحسن والحسین ریحانتان من هذه الا‌مه" یا حدیث کسا و احادیث متعدد دیگر وجود دارند که شخصیت بی‌مانند امام حسین(ع) را نشان می دهند و از دیدگاه اهل سنت و بنابر مبنای آنها در حدیث، پیروی از حضرت امام حسین(ع)‌ و محبت آن حضرت و یاری رساندن به ایشان به خصوص در حادثه عاشورا به عنوان یک اصل در میان اهل سنت پذیرفته شده است. این احادیث در صحیح مسلم، ‌سنن ابوداوود و سنن ابن ماجه ترمزی با بیان ها و کمیت‌های متفاوت آمده است و در مجموع تردیدی باقی نمی گذارند".

پیام هایی برای بشریت

ایشان، در ادامه، به خطبه‌هایی که دارای پیام هستند اشاره کرد و گفت: "این پیام ها هرگز اختصاص به شیعه ندارند، بلکه شامل بشریت می شوند". وی امر به معروف، نهی از منکر، مبارزه با فساد و تبعیض ، ‌اجرای عدالت و... استفاده از اصول صحیح، پایبندی به اصول و مکتب، استفاده نکردن از وسایل نامشروع مانند ترور برای اهداف مشروع را از جمله مسایلی دانست که شامل جامعه اهل سنت و شیعه می شوند.

حجت الا‌سلا‌م ناصری افزود: "مصلحان و انقلا‌بیون جهان و متفکران غیر مسلمان مانند گاندی و بعضی از شخصیت های دیگر شرق و غرب، شیفته‌ء مکتب حسین(ع) ، شخصیت او و عاشورا شده اند. درست است بعضی از منابع و مقاتل مربوط به اهل سنت، به خطبه‌ها نپرداخته‌اند، ولی بحث علمی و کاملا‌ً مناظره‌ای می‌تواند آنها را ملزم به پذیرش این واقعیت ها نمود".

مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکده‌ء سیره شخصیت سیدالشهدا (ع) را در منابع اهل سنت یکی دیگر از دستاویزهای گفتمان یاد کرد و گفت: "با قطع نظر از احادیث نبوی(ص)، وقتی شخصیت این بزرگوار را در منابع روایی،‌تاریخی و رجالی اهل سنت مطالعه‌ می‌کنید، می بینید بسیاری از صفات که از نظر ما گاهی ممکن است غلوآمیز باشند در منابع اهل سنت وجود دارند که در منابع شیعه کم‌تر وجود دارند یا از منابع اهل سنت وام گرفته شده اند. خود این امر نیز می تواند منابع گفتمانبین شیعه و اهل سنت باشد".

 

دیدگاه اهل سنت به عاشورا از لحاظ تاریخی

ناصری داوودی، در ادامه، با اشاره به پیامدها و حوادث خارق العاده همزمان و بعد از عاشورا گفت: " اهل سنت، بیش‌تر، به آثار و پیامدهای خارق‌العاده شهادت امام حسین(ع) و یارانش در منابع تاریخی،‌ روایی، رجالی و مقاتل آنها پرداخته اند، در حالی که شیعیان نپرداخته اند یا به صورت محدود و پراکنده از منابع اهل سنت استفاده کرده اند". وی خاطرنشان کرد: "حوادثی وجود دارند؛ مانند ظاهر شدن حمره آسمانی بعد از شهادت حضرت به مدت ۶ ماه؛ حتی در بعضی بیابان های عراق و شام و بصره خون باریدن از آسمان و پر شدن خیمه ها از خون که شیعیان آنها را مطرح نکرده اند ولی اهل سنت در منابع خود آورده اند یا مسأله قرائت قرآن توسط رأس بریده سیدالشهدا(ع) در کربلا‌ و کوفه و شام، از زیر سنگ‌های بیت المقدس همزمان و بعد از عاشورا خون جوشیدن ، یا ابتلا‌ی تمسخرکنندگان و قاتلا‌ن امام حسین(ع) به عقوبت های دردناک دنیوی، صداها و مرثیه ها و اشعار حتی رثایی شنیدن از جاها و مناطقی که افراد خواننده معلوم نیست و نیز مسلمان شدن تعدادی از مسیحیان با مشاهده‌ء تلا‌وت قرآن توسط سر بریده و خواب های عجیب که از که از اصحاب مورد پذیرش اهل سنت نسبت به عاشورا نقل شده است. نمونه های زیادی از این قبیل وجود دارند که عظمت شخصیت امام حسین(ع) را نشان می دهد و دیدگاه اهل سنت را از لحاظ تاریخی نسبت به عظمت این شخصیت بیان می کند؛ بیش‌تر راویان این گونه حوادث که پیامدهای عاشورا را بیان کرده اند بصری‌یا شامی بوده‌اند.

 

دو رویکرد عاطفی و تحلیلی ـ اجتهادی اهل سنّت به عاشورا

وی حادثه‌ء عاشورا را از دیدگاه دانشمندان اهل سنت نیز بررسی نمود و اظهار داشت: " اهل سنت با توجه به منابع شان با دو رویکرد عاطفی و تحلیلی، اجتهادی به عاشورا نگریسته‌اند؛ نقطه‌ء عطف رویکرد عاطفی توجه به نفس مظلومیت است. حادثهء عاشورا با توجه به مقام سیدالشهدا(ع) و یارانش و با توجه به این که فرزندان پیامبرند و بعد از نیم قرن چگونه در صحرای کربلا‌ شهید می‌شوند، با چه جرمی کشته می‌شوند؟ پیام آنها چیست؟ بر سر فرزندان و زنان آنها چه می آید؟ بر سر اجسادشان چه می آید؟ اینها بعد رثایی حادثه‌اند که مورد توجه اهل سنت قرار گرفته و به اتفاق عوامل حادثه را محکوم کرده‌اند و نسبت به آن اظهار اندوه نموده‌اند".

وی در تبیین جنبه اجتهادی، تحلیلی گفت: " اکثریت اهل سنت، نسبت به حادثهء عاشورا وقتی با رویکرد تحلیلی و اجتهادی هم برخورد کرده اند، موضع روشنی گرفته اند، به طوری که آن بعد عاطفی را نیز تکمیل کرده اند و جالب است که نقطه‌ء عزیمت و بیت‌العزال این موضع گیری اهل‌سنت مسأله‌ء جواز لعن و عدم جواز لعن یا وجوب لعن یزید و عدم وجوب آن است. دیدگاه بیش‌تر اهل سنت این است که یزید بعد از واقعه عاشورا و ارتکاب این جنایت بی مانند تاریخی، کافر و واجب اللعن شد". ناصری داوودی در دایره‌ء آرای اکثریت کسانی که با لعن یزید موافق‌اند سخن گفت و خاطرنشان کرد" قبل از این که صاحب نظران اهل سنت وارد معرکه شوند اصلا‌ً لعن بر یزید و محکوم نمودن او و این که به عنوان فرد شماره‌ء یک در جنایت عاشورا متهم شود از داخل خاندان اموی بروز پیدا کرد".

 

مسأله لعن یزید از دیدگاه اهل سنّت

وی افزود: "بنابر گزارش های اهل سنت، یزید اعتراف می کند که شایستگی حکومت را ندارد و معاویه خلا‌فت را از دست کسی گرفته که نسبت به او شایسته تر بود. پدر وی نیز به ناحق خلا‌فت را غصب کرد و کسی را که نسبت به خلا‌فت شایسته بود به شهادت رساند. در میان امویان نیز عمربن عبدالعزیز، خوش نام ترین خلیفه‌ء اموی در میان اهل سنت است. وقتی در حضورش یکی از افراد اهل سنت یزید را امیرالمؤمنین خطاب می‌کند، ایشان دستور می‌دهد به او ۴۰ تا ۸۰ ضربه شلا‌ق بزنند. در میان خانواده‌ی اموی، ابوالفرج اصفهانی، یزید را لعن می کند. بعد از او جاحز و قبل از جاحز، از حسن بصریاین مسأله‌ء لعن آغاز می شود. میان بزرگان اهل سنت کسانی مثل حسن بصری، ابوحنیفه، عبدالحمید جعفر، ابن عجلا‌ن،‌عمربن جاحز، عبدالقاسم سلیمان طبرانی، قاضی ابوالعلا‌ی حنبلی، ابوالقاسم شافعی، محمدبن طلحه دمشقی، عبدالفرج بن جوزی،‌ابومظفر شمس الدین سبط جوزی،‌سعدالدین تفتازانی، شمس الدین ذهبی،‌جلا‌ل الدین محمد مولویبلخی،‌حمدالله مستوفی، عبدالرحمن بن خلدون،‌علی بن محمد مالکی، ابن صباغ، عبدالرحمن جامی، ‌فضل‌الله روزبهانی، خونجی، شمس الدین،‌ابن حجر و سیوطی از مهم‌ترین شخصیت هایی هستند که لعن یزید را مطرح کرده اند و به صورت علنی یزید را واجب اللعن دانسته اند".

مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکده‌ء سیره درباره‌ء اقلیت مخالفان با لعن یزید اضافه کرد: "عده ای به طور غیر مستقیم مسأله‌ء لعن یا عدم لعن را در قالب تاریخ نگاری مطرح کرده اند. در تاریخ طبری مسأله‌ء لعن به صورت مبهم مطرح شده است. به این صورت که روایات متعددی آورده است؛ صحیح و ضعیف، راست و بلا‌واسطه یا دروغ و غیر قابل باور. همین طور در طبقات ابن سعد که سردسته‌ء تاریخ نگارانی است که در مورد حادثه‌ء عاشورا دچار انحراف، و تحریف و بدعت هایی شده است. همین ابن سعد مسأله لعن یا عدم لعن یزید را در قالب تاریخ نگاری با بافتن روایات جعلی و متناقض و ارائه این روایاتغیر قابل باور مطرح کرده است".

وی ـ در ادامه ـ افزود: " ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه در قالب تاریخ نگاری از قرن پنجم و ششم به بعد مشهور است. اولین شخصی که مسأله عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده ست،‌ابوحامد غزالی است.

بعد از او ابوبکر بن عربی مالکی در العواصم من القواصم به صورت بسیار جدی عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده است.

ابن خلدون نیز با همهء این که امام حسین(ع) را عادل و امام می‌داند در عین حال مسأله‌ء شوکت در خلا‌فت را مطرح و به نحو غیر مستقیم از یزید طرفداری می کند".

 

دیدگاه معاصر و عزاداری اهل سنّت

ناصری داوودی، در پایان، به طرح نظریات معاصران پرداخت و اظهار داشت: "در دوران معاصر نیز همین اکثریت و اقلیت وجود دارند. در میان اقلیت تعدادی را می‌بینیم که شخصیتی با عنوان استاد دانشگاه کویت کتابی نوشته است به نام برائه یزید بن معاویه من دم الحسین یا کتابی دیگری را یکی از اساتید مصری نوشته است با عنوان: اباطیل یجب ان طمح من التاریخ یا کتابی... مثل تاریخ اسلا‌م دوره‌ء اموی، دوره‌ء عباسی و امم اسلا‌می را نوشته است و طرفداری از یزید را به عنوان تاریخ نگاری یا حتی بحث‌های جامعه شناسی و روان شناسی مطرح کرده است".

وی خاطرنشان ساخت: «ولی در میان معاصران اهل سنت بازهم اکثریت بیش از گذشته طرفدار لعن یزید و طرفدار شهادت امام حسین(ع) و تجلیل از وی می‌باشند. در رأس آنها سید جمال الدین را جزو اهل سنت یا پذیرفته شده از سوی اهل سنت بدانیم در این باره نظراتی بسیار ظریف دارد که اصلا‌ً اسلا‌م را محمدی الحدوث و حسینی البقا می داندهمین طور مرثیه‌ء بسیار زیبای مصلح دیگر اهل سنت، اقبال لا‌هوری را داریم که اصلا‌ً حادثه‌ء عاشورا را به عنوان جریانی می داند که به حق ریشه در دوران آدم داشته و از زمان آدم تا خاتم(ص) ادامه دارد. او حادثهء عاشورا را از جهات گوناگونی قابلالگوگیری و تاخاتم ادامه دار می داند".

مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکده‌ء سیره ، درباره‌ء برخورد عملی اهل سنت با حادثه عاشورا، گفت: "در گذشته، اهل سنت نسبت به عاشورا با تجلیل و قدردانی برخورد کرده اند و این می‌تواند از عواملی مؤثر برای گفتمان بین المذاهب درباره‌ءعاشورای حسینی باشد. امروزه نیز اهل سنت در جنوب شرقی آسیا، اندونزی،‌مسأله‌ء تابوت کشان را دارند که کاملا‌ً با فرهنگ ملی‌شان آمیخته است و آنها را سوگوار نشان می دهد. همچنین است مسأله‌ء نذر، نیت و روزه داری. همین طور در آسیای میانه عملا‌ً سوگواری در گذشته با عنوان عاشورا و عاشوری در میان آنها با عنوان علم‌هایی مطرح می باشد که نشان می دهد آنها سوگوار هستند". وی افزود: در قفقاز، شمال آفریقا و در جهان عرب، خاورمیانه و حتی کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان در میان اهل سنت و استان های کاملا‌ً سنی نشین، عزاداری موجود است. حتی در دهه های اخیر دشمنان خارجی و بعضی متحجّران در صدد هستند که با این مسأله مبارزه کنند و عزاداری اهل‌سنت را زیر سؤال ببرند و با آن مبارزه نمایند".


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

امام حسین (ع) از دیدگاه دکتر شریعتی

دكترعلى‏ شریعتى متفكر و اندیشمندى بود كه در یك دوره تاریخى، تأثیر فزاینده‏اى بر روى نهضت اسلامى گذاشت. شهید دكتر بهشتى با اشاره بدین موضوع، حق مطلب را ادا مى‏كند:

«دكتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جوّ اسلامى و انقلاب اسلامى به وجود آورد و در جذب نیروهاى جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوى اسلام اصیل، نقش سازنده‏اى داشت و دل‏هاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش مؤثر باشد.» (1)

آثار دكتر شریعتى از فراز و فرودهاى بسیارى برخوردار است؛ برخى آثار وى همچون «اسلام‏شناسى متعهد با مخاطب‏هاى آشنا» و «تشیع علوى، تشیع صفوى» داراى ضعف‏هاى ساختارى و اساسى مى‏باشد، و برخى از آثار وى از جمله «على‏علیه السلام»، «فاطمه، فاطمه است» و «نیایش» را باید در رده كتاب هاى خوب و تأثیرگذار وى محسوب كرد.

برخى از سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى دكتر شریعتى در مورد شهادت امام حسین علیه السلام و حادثه كربلا، از جمله آثار خوب وى به شمار مى ‏رود. در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حدّ وسع خود، دیدگاه دكتر شریعتى را در این موارد به تصویر كشیم:

 

 

 

شهادت حسینى‏ علیه السلام‏

"شهادت حسینى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خویش قیام كرده است... امام حسین‏علیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است كه دشمن را با زور شمشیر بشكند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یك تصادف یا ترور توسط وحشى، كشته شده باشد. این‏ طور نیست، او در حالى كه مى ‏توانسته است در خانه‏ اش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب كرده است... امام حسین علیه السلام یك شهید است كه حتى پیش از كشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خویش، از آن لحظه كه به دعوت ولید - حاكم مدینه - كه از او بیعت مطالبه مى ‏كرد، «نه» گفت، این، «نه» طرد و نفى چیزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است."(2)

سمبل شهادت حسینى در این تعریف، تنها سلاح پیروز است. البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مى ‏طلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مى ‏شود و ارزش‏هاى والاى اسلامى مسخ مى‏ گردد و موعظه‏ ها بر گوش‏هاى سنگین كارگر نمى‏افتد؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مى‏رود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مى ‏شد كرد، انجام مى ‏دهد.

ثمره شهادت امام حسین علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى كریه حكومت یزید است.

در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فى‏ سبیل ‏الله با شهادت خود، دین خدا را یارى مى ‏كند. شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است؛ لیكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسین ‏علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.

در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزه‏اى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.

 

امام حسین علیه السلام

تأثیر اباعبدالله الحسین‏ علیه السلام بر روى اندیشه‏ هاى دكتر شریعتى و خلق روح حماسى و نگاه حسینى وى، در همه آثارش به وضوح دیده مى‏شود. بازتاب حماسه حسینى در جولان فكر و روحیه وى بسیار گسترده، شورانگیز و عمیق مى ‏باشد؛ به طورى كه بسیارى از جریانات سیاسى و اجتماعى و رویدادهاى تاریخى را با رویكرد به «حادثه كربلا» تحلیل و ارزیابى مى ‏كند. پرداختن به عاشوراى حسینى از منظر دكتر شریعتى بیشتر انعكاس یك قریحه قوى، احساس شورانگیز و ترجمان روح حماسى و بى‏ تاب اوست. این بخش در زوایاى مختلفى قابل مدح است، كه اختصاراً به چند مورد از آن مى ‏پردازیم:

 

 

الف) شرایط نهضت امام حسین ‏علیه السلام‏

"شكل مبارزه‏اى كه حسین انتخاب كرده، قابل فهمیدن نیست مگر این كه اوضاع و شرایطى كه حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهمیده بشود... اكنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است كه آخرین پایگاه‏هاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حكومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یك شمشیر برایش نمانده و حتى یك سرباز! سال‏هایى است كه بنى‏ امیه همه پایگاه‏هاى اجتماعى را فتح كرده است."(3)

اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزش‏هاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاكمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مى ‏رود. امام حسین علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مى ‏كند؛ از یك سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سكوت خود مشعل امیدى نمى ‏بیند. بنابراین، با تنهاترین و برنده‏ترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مى ‏شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مى ‏شود.

 

این كه حسین فریاد مى ‏زند - پس از این كه همه عزیزانش را در خون مى ‏بیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمى‏بیند - فریاد مى ‏زند كه: «آیا كسى هست كه مرا یارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى ‏داند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مى‏كند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى ‏نماید.

 

 

ب) بایستن و نتوانستن‏

"فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این كه زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده ‏تر كیست؟ در تاریخ ما، كیست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شایسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد مى‏كند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى ‏كند نه وجود آن را."(4)

«بایستن» یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن، به تناسب زمان و شرایط، اقدام كردن. گویاترین كلام براى اداى این مفهوم، فرمایش حضرت امام‏ قدس سره است؛ ایشان در پیامى فرمودند:

"ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفه‏ایم، نه مأمور به نتیجه."(5)

هر مسلمانى در هر شرایطى، وظیفه ‏اى دارد كه باید بدان عمل نماید؛ لیكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظیفه را به تناسب خود، دستخوش تغییر مى ‏سازد. عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرایطى «فقه» و در برهه‏اى «پرداختن به مسایل علمى» است؛ لیكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى ‏شود، اصل اداى تكلیف و انجام وظیفه است.

 

 

ج) هنر خوب مردن‏

"او (امام حسین علیه السلام) فرزند خانواده ‏اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حیات، خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى ‏فهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى ‏شود و حسین «وارث آدم» - كه به بنى‏آدم زیستن داد - و «وارث پیامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اكنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند."(6)

شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان كه خوب زیستن و خوب زندگى كردن، هنر مردان الهى مى ‏باشد. خوب مردن نیز هنرى است كه در درجه اول، شهدا آن را به ارث مى ‏برند. شهدا شمع‏ هاى فروزانى هستند كه با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پیروز مى ‏شوند. سیدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدایان امام حسین علیه السلام كسانى هستند كه از مایه جان خویش در راه خدا نثار مى‏كنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بى‏تاب انسان‏هاى عاشق، تزریق می كند.

 

 

د) آثار شهادت امام حسین‏ علیه السلام‏

"برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید كردند! و آن را قیامى خوانده ‏اند كه شكست خورده است؛ شگفتا! كدام جهاد و كدام جنگِ پیروزى بوده است كه دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟... حسین با شهادت «ید بیضاء» كرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت كه كور را بینا مى ‏كند و مرده را حیات مى‏بخشد... اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، كه «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ كلمه‏اى است كه با خون تلفظ مى ‏شود."(7)

تأثیر حادثه كربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ، عمیق و فراگیر بوده است. نهضت‏ هایى كه با فاصله كمى با الهام‏گیرى از قیام خونین كربلا شكفتند - مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى - و جان‏ هاى مردمى كه از ترنم خون‏هاى گرم شهیدان كربلا زندگى یافتند، معدود نیستند؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است كه هم در شروع نهضت، پیروزى انقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اكنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسین‏ علیه السلام جریان یافته است. به راستى كدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مى ‏توانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد؟

 

 

ه) زندگانی جاوید

"آنها كه تن به هر ذلتى مى ‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏ هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا كسانى كه سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده ‏اند و مرگ خویش را انتخاب كرده ‏اند - در حالى كه صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نكرده ‏اند و مرده‏ اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها كه براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسین و تحمل كردن یزید دادند، كدام هنوز زنده ‏اند؟ هر كس زنده بودن را فقط در یك لَشِ متحرك نمى ‏بیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى ‏بیند، حس مى ‏كند و مرگ كسانى را كه به ذلت‏ها تن داده ‏اند تا زنده بمانند، مى ‏بیند."(8)

شهدا زنده ‏اند و سیدالشهداء زنده ‏ترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسل‏ها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى كدامین ملت را مى ‏توان سراغ گرفت كه با روح و خون حسین همگرایى كنند و به افتخار یكى از دو پیروزى نرسند؟ خون حسین، مایه حیات‏ بخشى است كه در گذر زمان بر كالبد ملت‏ها دمیده مى ‏شود و آنها را به زندگى فرا مى ‏خواند و حسین ‏علیه السلام زنده جاویدى است كه هر سال، دوباره شهید مى ‏شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى ‏كند.

 

 

و) ساعات آخر شهادت‏

"عصر عاشورا، امام حسین علیه السلام با آن دقت نظافت مى ‏كند، با آن دقت آرایش مى ‏كند، بهترین لباس‏هایش را مى ‏پوشد و بهترین عطرهایش را مى ‏زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى كه مى ‏گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى‏ شدند، چهره او گلگون‏ تر و برافروخته ‏تر و قلبش بیشتر به تپش مى ‏آمد، كه مى ‏دانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست."(9)

حضور شایسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتیاقى است كه مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مى ‏كنند و شهادت، شایسته ‏ترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است. آرایش با دقّت امام ‏حسین‏ علیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایسته‏ ترین حضورى است كه یك امام مى ‏تواند در محضر الهى داشته باشد.

 

 

ز ) مسئولیت ما

"این كه حسین فریاد مى ‏زند - پس از این كه همه عزیزانش را در خون مى ‏بیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمى‏بیند - فریاد مى ‏زند كه: «آیا كسى هست كه مرا یارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى ‏داند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مى‏كند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى ‏نماید."(10)

امام حسین‏ علیه السلام مظهر و سمبل حق است كه در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پیدا مى ‏كند و همه كسانى را كه از پاسدارى حقیقت زمان خود طفره مى ‏روند، به یارى مى ‏طلبد و در واقع یارى طلبیدن امامِ عشق در كربلا، انعكاس موج اندیشه اسلامى براى كمك به حق در همه زمان‏ هاست. «هل من ناصر ینصرنى»، یعنى آیا كمك كننده ‏اى هست كه حق را یارى كند؟

 

 

پی نوشت ها:

1. دكتر شریعتى جستجوگرى در مسیر شدن، آیةالله دكتر بهشتى، ص 108، چاپ دوم.

2. حسین وارث آدم، مجموعه آثار 19، صص 216، 222 و 223.

3. همان، ص 136.

4. همان، صص 166 و 167.

5. صحیفه امام، ج 21، ص 284.

6. حسین وارث آدم، ص 171.

7. همان، صص 187 و 188.

8. همان، صص 203 و 204.

9. همان، ص 195.

10. همان، ص 203.

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

بیعت خواستن یزید(ل) از امام حسین(ع)

در حادثه كربلا ما به مسائل زيادي بر مي خوريم در يك جا سخن از بيعت خواستن يزيد از امام حسين و امتناع امام از بيعت، در يكجا دعوت مردم كوفه از امام حسين و پذيرفتن امام ولي در جايي بدون توجه به مسئله بيعت و بدون توجه به درخواست دعوت كوفيان حضرت حسين (ع) از اوضاع حكومت انتقاد مي كند.

 

از فساد و حرام خواريها و ظلم و ستم انتقاد مي كند و اينجا امر به معروف و نهي از منكر را لازم مي بيند.

 

البته حقيقتاً بايد گفت همه اين سه مورد تاثير داشته است چون پاره اي از عكس العملهاي امام بر اساس امتناع از بيعت پاره اي بر اساس دعوت مردم كوفه و پاره اي بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهاي آن برهه از زمان صورت گرفته است.

 

حال بايد ديد دو عامل اصلي قيام چه بوده است. و بايد ديد كدام عامل تاثيري به سزايي داشته است.

 

توضيح عكس العمل اول را همه شنيده ايم كه معاويه با چه وضعي به حكومت رسيد وقتي اصحاب امام حسن مجتبي (ع)، آنقدر سستي كردند امام يك قرارداد موقت با معاويه امضاء كردند در مفاد اين صلحنامه آمده بود كه بعد از مرگ معاويه مقام خليفه مسلمين به امام حسن برسد و اگر ايشان به شهادت رسيده بودند به برادرش امام حسين منتقل شود براي همين معاويه امام حسن مجتبي را مسموم نمودند تا مدعايي نماند و خود معاويه مي خواست حكومت را به شكل سلطنت و موروثي در بياورد. تا زمان معاويه ، مسئله خلافت و حكومت يك مسئله موروثي نبود و فقط دو طرز تفكر بود:

 

الف: يك طرز تفكر كه خلافت، فقط شايسته كسي است كه پيغمبر او را منصوب كرده باشد.

 

ب: يك طرز تفكر ديگر اين بود كه مردم حق دارند خليفه اي براي خودشان انتخاب كنند و اين مسئله در ميان نبود كه يك خليفه براي خود جانشين معين كند اما تصميم معاويه از همان روزهاي اول اين بود كه نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولي خود معاويه احساس مي كرد اين كار فعلا زمينه مساعدي ندارد و كسيكه او را به اين كار تشويق و تشجيع نمود مغيره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغيره خودش طمع حكومت كوفه را داشت مغيره همان شخصي بود كه با غلاف شمشير به پهلوي خانم زهرا (س) زد و همان مغيره اي كه قبلا هم حاكم كوفه بوده است و از اينكه معاويه او را عزل نموده بود ناراحت بود. براي همين مغيره به شام رفت و به يزيدبن معاويه گفت نمي دانم چرا معاويه درباره تو كوتاهي مي كند ديگر معطل چيست؟ چرا تو را جانشين خودش نمي كند يزيد گفت پدر فكر مي كند اين قضيه عملي نيست مغيره گفت عملي است چون هر چه معاويه بگويد مردم شام اطاعت مي كنند و مردم مدينه را مروان حكم و از همه جا مهمتر و خطرناكتر كوفه (عراق كنوني) است اين هم بعهده من.

 

يزيد به نزد معاويه رفت و مطالب مغيره را گفت وقتي معاويه ، مغيره را احضار نمود مغيره با تملق گويي و منطق قويي كه داشت معاويه را قانع مي سازد معاويه هم براي بار دوم به او ابلاغ حكومت كوفه را مي دهد (البته اين جريان بعد از شهادت امام حسن مجتبي يعني سالهاي آخر عمر معاويه بوده است) مردم كوفه و مدينه با پيشنهاد مغيره و مروان مخالفت كردند لذا معاويه مجبور شد خودش به مدينه برود . معاويه پس از تسلط كامل بر محيط داخلي و پهناور اسلام كه از افريقاي شمالي تا حدود چين توسعه يافته بود اولين و بزرگترين اشتباه خودش راجع به سياست خارجي را مرتكب شد چون وقتي تصميم گرفت پسر جوان و نالايقش را وليعهد كند ولي مردم نپذيرفتند و او شكست خورد براي رسيدن به اين قصد شومش مرتكب جنايت بزرگي شد و آن اين بود كه با امپراطور روم كه نيرومندترين دشمن خونين اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح كرد و با اين عمل جلوي پيشروي اسلام را در اروپا متوقف ساخت و براي تهديد يك طرفردار نيرومند كه تاج و تخت يزيد را پشتيباني كند حاضر شد باجي هم به دولت روم بدهد.

 

معاويه زمانيكه كه خودش به مدينه رفت سه نفر كه مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسين –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خليفه دوم ، عبدالله بن زيير، همان شخصي كه به امام علي خيانت كرد و مسبب جنگ جمل شد) معاويه سعي كرد با چرب زباني به آنها برساند كه صلاح اسلام ايجاب مي كند حكومت ظاهري در دست يزيد باشد ولي كار در دست شما تا اختلافي ميان مردم رخ ندهد حتي به آنها گفت شما فعلا بيعت كنيد ولي آنها قبول نكردند.

 

معاويه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش يزيد بود و به او نصايحي كرد كه اگر يزيد جامه عمل مي پوشاند يقيناً بيشتر مي توانست حكومت كند نصايح اين بود (اي پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، كارها را برايت هموار كردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقيبان عرب را زير فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار كه اصل تو هستند هر كس از آنها به نزد تو آمد گراميش دار و هر كدامشان را هم غايب بود احوالش را بپرس اهالي عراق را منظور دار.

 

و اگر خواستند حاكمي را از آنها عزل كني دريغ نكن چون عزل يك حاكم، آسانتر از برابري با صد هزار شمشير است اهل شام را هم منظور دار كه اطرافيان نزديك و ذخيره تو هستند و اگر از دشمني در هراس يودي از آنها ياري بجو و چون موفق شدي آنها را به وطن خودشان برگردان زيرا  اگر در سرزمين ديگر بمانند اخلاقشان بر مي گردد. سپس معاويه مي نويسد پسرم من نمي ترسم كه كسي در حكومت با تو نزاع كند مگر 3 نفر حسين بن علي – عبدالله بن زيير- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خليفه زاده بودند[.

 

حسين بن علي شخصي است كه اهل عراق او را رها نكنند و او را وادار به خروج مي كنند اگر خروج كرد و برابر او پيروز شدي از او درگذر كه با تو خويشي نزديك دارد و احترام و خلق او بسيار است و او نوه پيامبر است.

 

اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بيعت مي كند.

 

ولي عبدالله بن زبير اگر بر تو خروج كرد و بر او پيروز شدي بند از بندش جدا كن و تا بتواني خون ديگران قوم خود را حفظ كن.

 

معاويه مي دانست اين سه نفر يقيناً اعتراض خواهند كرد چون اعتراض آنها به نظر معاويه بدين دليل بود كه اگر خلافت به ارث برده مي شود ما هم بايد وارث باشيم و اگر خلافت به سابقه و لياقت است هزاران مسلمان با سابقه و لياقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از يزيد هم وجود داشت و اين اعتراضات واقعاً در ذهن اكثر مسلمان بود معاويه در اين نصايح كاملا پيش بيني كرده بود كه اگر يزيد با امام حسين (ع) به خشونت رفتار كند و دست خود را به خون آغشته كند ديگر نمي تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بني اميه متأسفانه يزيد نتوانست سياست مرموزانه پدرش را اعمال كند و سياستي غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امير را رشته كرد . معاويه فردي زيرك بود و خوب مي دانست و مي توانست پيش بيني كند بر عكس يزيد كه اولا جوان بود ثانيا مردي بود كه اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و كاري كرد كه در درجه اول به زبان خاندان بني اميه و ابوسفيان تمام شد.

 

بعد از اينكه معاويه در نيمه رجب سال 60هـ.ق به درک رسيد يزيد به حاكم مدينه وليد بن عقبه ابوسفيان (نوه ابوسفيان) نامه اي مي نويسد و مرگ معاويه را اطلاع مي دهد و طي نامه اي خصوصي دستور داد از حسين بن علي (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير بيعت بيگرد و اگر بيعت نكردند سرشان را براي من بفرست وقتي وليد بن عقبه نامه يزيد را دريافت كرد امام بعد از سه روز حركت كرد. (علتش را انشاءالله در تاريخ واقعه كربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مكه هجرت نمود و شايد فكر شود كه هجرت بدين جهت بوده است كه مكه حرم امن الهي است و خون حضرت را نمي ريزند خير بلكه اولا اعلام مخالفت خودش را اعلام كرد ثانيا اگر در مدينه مي ماند صدايش آنقدر به عالم اسلام نمي رسيد و اگر شهيد هم مي شد خونش تاثير زيادي نداشت براي همين صدايش در اطراف پيچيد كه امام حاضر به بيعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسين سوم شعبان وارد مكه شد و ماههاي شعبان ، رمضان، شوال، ذي القعده و تا هشت ذي الحجه در مكه ماند ماههايي مهم كه مردم جهت حج عمره آنجا مي آمدند تا اينكه 8 ذي الحجه رسيد و مردم كه براي حج تمتع لباس احرام مي پوشيدند و مي خواهند به سوي مني و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسين (ع) اعلام مي كند من مي خواهم به طرف عراق و به سوي كوفه بروم يعني پشت به حج و كعبه مي كند و اعتراض و عدم رضايت خودش را به اين شكل اعلام مي كند.

 

البته مسئله بيعت مسئله اصلي قيام نيست فقط تأثيرش اين بود كه جرقه اين حادثه عظيم كربلا زده شود.

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

دعوت مردم از امام حسین(ع) به کوفه

در آن روز جهان اسلام سه مركز بزرگ و موثر داشت مدينه كه دارالهجرة بود.

 

شام كه دارالخلافه و كوفه كه قبلاً دارالخليفه بود و اميرالمومنين علي (ع) در آنجا مركز حكومت خود قرار داده بود.

 

بعلاوه كوفه شهري جديد التّأسيس بود كه بوسيله سربازان اسلام در زمان عمر بن الخطاب ساخته شد و آنرا سربازخانه اسلامي مي دانستند، وقتي مردم كوفه مي فهمند كه امام با يزيد بيعت نكرده نامه به امام مي نويسد كه اگر به كوفه بيائيد ما شما را ياري مي كنيم و تاريخ قضاوت خواهد كرد كه زمينه مساعد بود ولي امام حسين از اين فرصت طلائي استفاده نكرد و اگر پاسخ مثبت دهد مي دانست كوفيان غيرت ندارند و ناكس هستند و تجربه داشت كه به پيامبر(ص) و علي (ع) و امام حسن (ع) خيانت كرده بودند. متأسفانه وقتي اين تاريخها بدون تحليل و فكر خوانده شوند عده اي ديگر فكر خواهند كرد كه اگر امام در خانه راحت نشسته و كاري ندارد كه به اسلام چه بلائي دارد وارد مي شود و فكر مي كنند امام را تنها چيزي كه حركت داد دعوت مردم كوفه بوده است در صورتيكه امام حسين آخر ماه رجب كه اوايل حكومت يزيد بود براي امتناع از بيعت از مدينه خارج شد و چون مكه حرم امن الهي است و آنجا امنيت بيشتري وجود دارد لذا امام به مكه شرفياب شدند ولي نامه كوفيان در 15 رمضان به امام حسين (ع) رسيد يعني يكماه و نيم بعد از اينكه امام نهضت خود را با عدم بيعت شروع نمودند نامه ها به دست امام رسيد بنابراين دعوت مردم كوفه موضوع اصلي در اين نهضت نبود بلكه در يك امر فرعي دخالت داشت.ماه رجب و شعبان كه ايام انجام حج عمره است مردم از اطراف به مكه مي آيند و بهتر مي توان آنها را ارشاد نمود، بعد از اين ايام هم كه موسم حجّ تمتع مي رسد و فرصت مناسبي براي تبليغ است.

 

بنابراين حداكثر تاثير مردم كوفه در اين حادثه عظيم كربلا اين بود كه امام مكه را مركز قرار نداد به سوي كوفه برود وتاثير ديگرش اين بودكه امام پيشنهاد عباس را نپذيرد چون گفته بود امام كوفيان ناكس هستند يا به يمن برو يا به كوهستانهاي آنجا پناه ببر يا اينكه ديگر به مدينه برنگرد.

 

امام هم مطلع شدند كه اگر در مكه بمانند ممكن است در همان حال احرام كه قاعدتاً كسي مسلح نيست، مامورين يزيد خون حضرت را بريزند و هتك حرمت خانه خداوند شود و حرمت حج و اسلام شكسته شود و هم اينكه فرزند پيامبر را در حالت عبادت در حريم خانه فرا به شهادت برسانند از همه مهمتر، خون حضرت سيدالشهدا هدر مي رفت و بعد هم شايع مي كردند كه حسين با شخصي اختلافي جزئي داشته و او هم حضرت را كشت و مردم جاهل آن زمان هم قبول مي كردند مسئله ديگر اگر كوفه هم صد در صد اتفاق آراء داشتند و خيانت نمي ورزيدند احتمال صدرصد نمي توانستيم بدهيم كه امام پيروز مي شدند چون تمام مسلمانان كه مردم كوفه نبودند اگر مردم شام را كه قطعاً و يقيناً به آل ابوسفيان وفادار بودند را به تنهايي در نظر بگيريم كافي بود كه احتمال پيروزي را تنزل دهد چون همين مردم بودند كه در دوران خلافت حضرت علي (ع) توانستند در جنگ صفين با مردم كوفه 18 ماه بجنگند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

خصوصیات یزید

 

امام اگر بيعت مي كرد اولاً تثبيت خلافت موروثي بود ثانياً شخصيت خود يزيد است كه او فردي فاسق و بدتر از همه متظاهر به فسق بودمعاويه و بسياري از خلفاي بني اميه فاسق بودند ولي يك مطلب را كاملا درك مي كردند و مي دانستند اگر بخواهند ملك و قدرتشان باقي بماند بايد تا حدودي زياد ، مصالح اسلامي را رعايت كنند و مي دانستند اگر ميليونها نفر جمعيت از نژاد هاي مختلف چه در آسيا، آفريقا و يا اروپا در زير حكومت واحد در آمده اند فقط به اين دليل است كه فكر مي كنند خلفاي آنها مسلمانند، به قرآن اعتقاد دارند و الا اولين روزي كه احساس مي كنند كه خليفه خودشان ضد اسلام است ، اعلام استقلال مي كردند. معاويه هم شراب مي خورد ولي ديده نشده بود در يك مجلس رسمي و علني شراب خورده يا در حالت مستي وارد شود در حاليكه يزيد علناً در مجالس رسمي شراب مي خورد و ميمون بازي مي كرد كه حتي براي ميمونش كنيه اي به نام اباقيس بود (خصوصيات يزيد را در سه عامل مقدس قيام امام حسين(ع) خواهيم گفت) عكس العمل سوم ارزش بسيار بيشتري از دو عامل قبل دارد و به دليل همين عامل بود كه اين نهضت شايستگي پيدا كرد كه براي هميشه زنده بماند و چون نهضتهاي والاتر از نظر تعداد و مسائل ديگر بود مثل همين جنگ ايران و عراق و خود بچه رزمندگان كه در صحنه بودند خون و شهادت و آوارگي و … را ديدند الآن بعد از چندين سال بعد از جنگ آن را آهسته به باد فراموشي سپرده اند.

بنابراين اگر از امام بيعت هم نمي خواستند يا از او دعوت نمي كردند باز امام قيام نمي كردند و ساكت نمي شد چون امام فطرتاً شخصيتي منتقد، معترض، انقلابي و قائم نسبت به فسادهاي جامعه داشتند.

 

 


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

دو جنبه قيام عاشورا

حادثه و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد؛ يك صفحه سفيد و نورانی و ديگری صفحه ای سياه و ظلمانی، كه هر دو صفحه در صحنه روزگار، بی نظير است. 
صفحه ظلمانی از آن نظر كه در آن فقط جنايت ديده می شود كه شايد به جای حادثه بهتر باشد فاجعه بناميم. آب ندادن به انسانها را می بينيم، شلاق زدن زن و بچه اسير و تشنه را می بينيم، سوار كردن اسير بر شتر بی جهاز را مي بينيم، ترساندن زن و بچه های يتيم و آتش زدن خيمه های آنها را می بينيم، عريان كردن سر بهترين زنان عالم را می بينيم كهجانيان آن يزيد بن زياد و عمرسعد و شمر و خولي و حرمله و …هستند. 
در دنيا جنگهای بسياری ديده شده مانند جنگهای صليبی، جنگ اروپائيان در اندلس ،كشتار آمريكائيان در ويتنام و ...  ولياين طور فاجعه ای ديده نشده كه اهل بيت و دوستان و بزرگان خود را اينگونه به شهادت برسانند.


صفحه نورانی آن كه مقدّس و دارای درس اخلاقی ولی گريه آور است افتخارات امام، يارانشان و اسراء است كه چگونه ايثار و فداكاری را برای بشريت به ارمغان آورده اند، اين صفحه بحدی نورانی است كه دستگاه بنی اميه به اشتباه خود پی برد و هر كدام تقصير را به گردن ديگری انداخت، ديدند كه پيكر بی روح حسين(ع) از زنده ايشان برای آنها مزاحم تر است.


تربت مرقد امام، كعبه صاحبدلان شد بطوريكه زينب(س) فرمود:

"كدكيدك ، واسع سعیک ، ناصب جهدك فو لله لاتمحوذكرنا، ولا تميت و حينا":

"هر نقشه ای كه داری ، بكار ببر ولی مطمئن باش تو نمی توانی برادر مرا بكشی ، برادرم زندگيش طوری ديگر است او نَمُرد بلكه زنده تر شد."

حتی خود امام در شب عاشورا می فرمايد: من يارانی در جهان بهتر از ياران خود سراغ ندارم و شما را بر ياران جنگ بدركه ياران پيغمبر(ص) بودند ترجيح می دهم. اشخاص نورانی كننده اين صفحه امام حسين (ع)، حضرت اباالفضل (ع)، علی اكبر(ع)، علی اصغر(ع)، حبيب بن مظاهر ، زهير، مسلم بنی عقيل و مسلم بن عوسجه هستند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

ماهیّت قیام حسینی

یکی از مسائل در مورد نهضت امام حسین(ع) این است که ماهیّت این نهضت چه بوده است؟ چون نهضتها هم مانند پدیده های طبیعی ماهیِتهای مختلفی دارند. یک شیء را اگر بخواهیم بشناسیم؛ یا به علل فاعلی آن می شناسیم، یا به علل غائی آن (که امروزه شناخت علل غائی را چندان قبول ندارند.)، یا به علل مادّی آن یعنی اجزاء و عناصر تشکیل دهنده ء آن، و یا به علّتصوری آن، یعنی به وضع و شکل و خصوصیّتی که در مجموع پیدا کرده است.
اگر نهضتی را هم بخواهیم بشناسیم، ماهیّتش را بخواهیم بدست آوریم؛ ابتدا باید علل و موجباتی را که به این نهضت منتهی شده است بشناسیم تا آنها را نشناسیم ماهیّت این نهضت را نمی شناسیم (شناخت علل فاعلی). بعد باید علل غائی آن را بشناسیم، یعنی این نهضت چه هدفی دارد؟ سوم باید عناصر و محتوای این نهضت را بشناسیم که در این نهضت چه کارهائی، چه عملیّاتی صورت گرفته است؟ و چهارم باید ببینیم این عملیّاتی که صورت گرفته است، مجموعاً چه شکلی پیدا کرده است؟

 

نهضت امام حسین(ع) یک انقلاب بود و نه انفجار
یکی از مسائلی که در مورد نهضت امام حسین(ع) مطرح است این است که آیا این قیام و نهضت از نوع یک انفجار (یک عمل ناآگاهانه و حساب ـ نظیر انفجارهائی که برای برخی از انسانها پیدا می شود بطوریکه در شرایطی قرار می کیرد که در حالی که هرگز نمی خواهد فلان حرف را بزند، ولا یکمرتبه می بیند ناراحت و عصبانی می شود و از دهانش هر چه که حتّی دلش هم نمی خواهد بیرون بیاید، بیرون می آید) بود؟ اسلام، به انقلاب انفجاری ذرّه ای معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روی تصمیم و کمال آگاهی و انتخاب است. جریان امام حسین(ع) نیز یک کار ناآگاهانه و یا یک انقلاب انفجاری نبود! گفته های خود امام حسین(ع) ـ که نه تنها از آغاز این نهضت بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع می شود ـ، نامه هایی که میان او و معاویه مبادله شده است و .... نشان می دهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده، انقلاب است امّا نه انفجار. انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی نه انفجاری.

 

انتخاب و آزادی
از جمله خصوصیّات امام حسین(ع) این است که در مورد فرد فرد اصحابش اجازه نمی دهد که قیامشان حالت انفجاری داشته باشد؟ چرا که امام (ع) در هر فرصتی می خواهداصحابش را به بهانه ای مرخّص بکند. هی به آنها می گوید :آگاه باشید که اینجا آب و نانی نیست، قضیّه خطر دارد. حتّی در شب عاشورا نیز با زبان خاصّی با آنها صحبت می کند:

" من اصابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضلتر سراغ ندارم. از همهء شما تشکّر می کنم ، از همه تانممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و...."

امام (ع) همه راه ها را نیز نشان می دهد؛ تاریکی شب، برداشتن بیعت از دوش اصحابشان و ... ، یعنی فقط آ زادی و انتخاب. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیهء دشمن یا دوست بکند، امام(ع) را انتخاب کنید. این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد.

 

ماهیّت عکس العملی منفی ِ نهضت
قیام امام حسین(ع) از آن پدیده های چند ماهیّتی است، چون عوامل مختلفی در آن تأثیر داشته است. مثلاً یک نهضت می تواند ماهیّت عکس العملی داشته باشد، یهنی صرفاً عکس العمل باشد؛ می تواند ماهیّت آغازگری داشته باشد. اگر یک نهضت ماهیّت عکس العملی داشته باشد، می تواند یک عکس العمل منفی باشد در مقابل یک جریان.
یکی از عواملی که به یک اعتبار (از نظر زمانی) اوّلین عامل است: عامل تقاضای بیعت(با یزید) است، این بیعت تنها امضا کردن خلافت آدم ننگینی مانند یزید نیست، امضا کردن سنّتی است که برا ی اوّلین بار به وسیلهء معاویه می خواست پایه گذاری شود. در اینجا آنها از امام حسین(ع) بیعت می خواهند، یعنی از ناحیه شان یک تقاضا ابراز شده است؛ امام حسین(ع)  نیز عکس العمل نشان می دهد، یک عکس العمل منفی. بیعت می خواهید؟ نمی کنم.
عمل امام حسین (ع) عملی منفی، امّا از سنخ تقواست، از سنخ این است که هر انسانی در جامعهء خویش مواجه می شود با تقاضاهائی که به شکلهای مختلف، به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب از او می شود و باید در مقابل آنها بگوید: نه، یعنی "تقوا".

 

ماهیّت عکس العملی مثبتِ نهضت
عامل دیگری هم در اینجا وجود داشت که باز ماهیّت نهضت حسینی از آن نظر، ماهیّت عکس العملی است ولی عکس العمل مثبت نه منفی.

معاویه از دنیا می رود. مردم کوفه ای که در بیست سال قبل از این حادثه، لااقل پنج سال علی(ع) در این شهر زندگی کرده است و هنوز آثار تعالیم و تربیت علی(ع) به کلی از میان نرفته است ( البتّه خیلی تصفیه شده اند، بسیاری از سران، بزرگان و مردان اینها: حُجر بن عُدی ها، عَمرو بن حمق خُزاعی ها، رُشَید هَجَری ها و میثم تَمّارها ار از میان برده اند برای اینکه این شهر را از اندیشه و فکر علی، از احساسات به نفع علی خالی بکنند؛ ولی باز هنوز اثر این تعلیمات هست) تا معاویه می میرد، به خود می آیند، دور همدیگر جمع می شوند که اکنون از فرصت باید استفاده کرد، نباید گذاشت فرصت به پسرش یزید برسد، ما حسین بن علی داریم، امام بر حقّ ما حسین بن علی است، ما الآن باید آماده باشیم و او را دعوت کنیم که به کوفه بیاید و او را کمک بدهیم و لااقل قطبی در اینجا در ابتدا به وجود آوریم، بعد هم خلافت را خلافت اسلامی بکنیم.

"کوفه" اصلاً اردوگاه بوده است، از اوّل هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد، قبلاً "حیره" بود. این شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند و در واقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود.
مردم این شهر از امام حسین(ع) دعوت می کنند، نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنجهزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه می رسدکه بعضی از این نامه ها راچند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در جمع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند.
اینجا عکس العمل امام چه باید باشد؟ حجّت بر او تمام شده است. عکس العمل، مثبت و ماهیّت عملش، ماهیّت تعاون. یهنی مسلمانانی قیام کرده اند، امام باید به کمک آنها بشتابد. اگر هجده هزار نامهء مردم کوفه رفته بود به مدینه و مکّه ( و بخصوص به مکّه) نزد امام حسین(ع)  و ایشان جواب مثبت نمی داد، تاریخ، امام حسین(ع) را ملامت می کرد که اگر رفته بود، ریشهء یزید و یزیدیها کنده شده بود و از بین رفته بود؛ کوفه اردوگاه مسلمین با مردم شجاع، کوفه ای که پنج سال علی (ع) در آن زندگی کرده است و هنوز تعلیمات علی و یتیمهائی که علی بزرگ کرده و  بیوه هائی که علی از آنها سرپرستی کرده است زنده هستند و هنوز صدای علی در گوش مردم این شهر است، امام حسین(ع) جبن به خرج داد و ترسید که به آنجا نرفت، اگر می رفت در دنیای اسلام انقلاب می شد و ...،اینست که اینجا تکلیف اینگونه ایجاب می کتد که همینکه آنها می کویند ما آماده ایم، امام می گوید من آماده هستم.

برگرفته از کتاب حماسهء حسینی، اثر: متفکّر شهید استاد مطهّری


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

رجزخوانی در کربلا


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:تعزیه, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

تحریفات در واقعهء تاریخی کربلا


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

انبیاء و زمین کربلا


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

 

 

حسین (ع) نزدیک است

آغوشش را به مهر گشوده

حسین ( ع ) خدایی شده

رنگ و بوی خدا گرفته

از آن پس کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا رخ داد ....

چرا که کل زمان ها و کل مکان ها از صفات خداست ...

و خدا هدیه داد به حسینش این عظمت را

تا دنیا دنیاست نشانه باشد

از راه خدا و از تلاش برای خدا

پس هر چه خالص تر بهتر

دلیل تفاوت حسین ( ع ) خلوصش بود

حسین نه لشکر عظیمی داشت

نه طرف داران فراوانی

فقط خلوص داشت ...

پس

کیفیت را دریاب ......

 
 

موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

تعزیه‌خوانی و شبیه‌خوانی از عهد باستان در ایران مرسوم بوده

و ایرانیان شیعه نیز در ساختن تعزیه

و به نمایش در آوردن واقعه‌های کربلا و حدیث مصایب سیدالشهدا (ع) 

به سنت نمایش‌های آیینی ایرانیان قدیم و شیوه اجرای مناسک

و آیین‌های آنان و پاره‌ای از عناصر اسطوره‌ای و حماسی نظر داشته‌اند.


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:تعزیه, | | نویسنده : رضا معبودی |


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 20 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 

پنج کتاب از مقاتل کربلا

 

 

دانلود کنید


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 20 دی 1393برچسب:تعزیه, | | نویسنده : رضا معبودی |

برای دانلود کلیپ به ادامه مطلب بروید


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 20 دی 1393برچسب:تعزیه, | | نویسنده : رضا معبودی |

کتاب لهوف (سید ابن طاوس)

مقتل کربلا

 

 

 دانلود کنید

 

 

 

رمزفایل:www.melidownload.com


موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 19 دی 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

 
 

موضوعات مرتبط: ، ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 19 دی 1393برچسب:تعزیه, | | نویسنده : رضا معبودی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.