منابعي كه بايد با بررسي از مطالبشان استفاده كرد

1. مقتل منسوب به ابومخنف

ابو مخنف ، لوط بن يحيي بن سعيد ، در گذشته به سال 158 هجري قمري ، از مورّخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق ( عليه السلام ) است ، او به احتمال فراوان شيعه و مقبول مورّخان فريقين است و از اين رو تاريخ نگاران و سيره نويسان متعدد از كتاب او درباره قيام امام حسين ( عليه السلام ) نقل كرده اند . از اين ميان مي توان به محمد بن عمر واقدي ( م 207 ) و محمد بن جرير طبري ( م 310 ) در تاريخش ، ابن قتيبه ( م 322 ) در الامامة والسياسة ، ابن عبدربّه ( م 328 ) در العقد الفريد ، علي بن حسين مسعودي ( م 345 ) شيخ مفيد ( م 413 ) در الارشاد و نيز النصرة في حرب البصرة ، شهرستاني ( م 548 ) در الملل والنحل ، خوارزمي ( م 568 ) در مقتل الحسين و در آخرين حلقه ها به ابن عساكر ( م 571 ) (104) ، در تاريخ دمشق ، ابن اثير ( 630 ) در الكامل ، سبط ابن جوزي ( م 654 ) در تذكرة الخواص و ابوالفداء ( م 732 ) اشاره كرد(105) . سوگمندانه اصل كتاب ابومخنف ناپيدا شده و ما تنها مي توانيم از جمع آوري گزارش هاي اين مورّخان ، به بخشي از كتاب او دست بيابيم .

در دوره معاصر آقاي حسن غفاري و محمد هادي يوسفي غروي به اين كار همّت گماشته و آن بخش از كتاب ابو مخنف را كه طبري در تاريخ خود گزارش كرده ، گردآورده و با نام هاي « مقتل الحسين » و « وقعة الطّف » منتشر ساخته اند .

پيشتر از اين دو ، كتابي به نام مقتل ابي مخنف منتشر شده است كه نه تنها دليلي بر صحّت انتساب آن به مؤلف در دست نيست ، بلكه تفاوت فراوان و آشكار مطالب آن با نقل طبري از ابومخنف ، قرينه نادرستي اين انتساب است . دليل ديگر ، وجود برخي مطالب موهن به شخصيت بزرگوارانه امام حسين ( عليه السلام ) است كه تأليف آنها از نويسنده اي مشهور و موثّق همچون ابومخنف ، بسي بعيد است . جالب توجه آن كه ميان اين كتاب چاپ شده ناشناخته ، با متن برخي نسخه هاي خطي آن تفاوت بيش از حدّ متعارفي به چشم مي آيد و اعتماد به آن را از ميان مي برد . (106)

متأسفانه ، نياز به مقتل أبي مخنف ، موجب شده ، بسياري به همين نسخه متداول و رايج روي آورده و بيشتر مطالب آن را نادانسته به أبو مخنف نسبت دهند .

گفتني است كه در دو سده اخير ، بسياري از محدثان ، مورخان و كتابشناسان ، پس از تأييد ابو مخنف و كتاب اصلي او ، كتاب كنوني ، متداول و در دسترس « مقتل ابومخنف » را بي اعتبار و غير قابل استناد دانسته اند . از اين ميان مي توان به محدّث نوري (107) ، ميرزا محمد ارباب (108) ، حاج شيخ عباس قمي (109) ، سيد عبدالحسين شرف الدين (110) ، سيد حسن امين (111) و شهيد قاضي طباطبايي (112) اشاره كرد . (113)

2 . نور العين في مشهد الحسين ( عليه السلام )

نور العين ، مقتلي منسوب به ابو اسحاق اسفرائني است و اين عنوان منصرف به ابراهيم بن محمد بن ابراهيم اسفرائني ، فقيه شافعي و در گذشته به سال 417 يا 418 هجري است ، اما هيچ يك از منابع كهن ، تأليف چنين كتابي را در شرح حال او گزارش نكرده اند (114) . در ميان كتابشناسان متأخر ، ابتدا اسماعيل پاشا (115) و پس از او شيخ آقا بزرگ تهراني (116) و يوسف اليان سركيس (117) اين كتاب را به او منسوب داشته اند . آنچه نظر اسماعيل پاشا را كم اعتبار مي كند ، اشاره وي به مأخذ خود ، وفيات الاعيان است ، حال آن كه ما چنين مطلبي را در وفيات الاعيان نيافتيم و اسماعيل پاشا خود در كتاب ديگرش ، ايضاح المكنون ، كتاب را بدون ذكر مؤلف آن معرفي كرده است . (118)

كتابشناسان معاصر مانند سيد عبدالعزيز طباطبايي ( رحمه الله ) نيز بر اعتقادند كه اين كتاب را بر اسفرائني بربسته اند ؛ زيرا اسلوب و سبك آن با كتاب هاي تأليف شده در قرن چهارم ، يعني سال هاي تدريس و تأليف اسفرائني ، همسان نيست . (119) و نكته آخر آن كه مطالب كتاب ، بدون سند و مأخذ است و گاه چنان غير معتبر و دور از عقل است (120) كه تأليف آن را از سوي يك فقيه دانشمند ، بعيد مي سازد واز اين رومحققان خبره در سيره و تاريخ امام حسين ( عليه السلام ) را به انكار آن سوق داده است . (121)

3 . روضة الشهداء

كمال الدين حسين بن علي واعظ كاشفي ( م 910 ) مبتكر سبك قصه پردازي و پردازش پندگونه از وقايع تاريخي است . او كه سني بودن و يا شيعه بودنش معلوم نيست شيفته اهل بيت ( عليهم السلام ) بود و براي جذب عوام ، حوادث تاريخي بويژه ، حادثه عاشورا را با نثري دلپسند به داستان درآورد و در اين ميان مطالب معتبر و غير معتبر و مستند و بدون سند را با هم درآميخت . سبك جديد ، فارسي بودن و انگيزه مؤلف براي خواندن كتاب در مجالس عزا ، موجب شد تأليف كاشفي نه يك اثر تاريخي كه يك اثر تبليغي و حتي تخيّلي ، شمرده شود . متأسفانه عدم توجه به اين مطلب و قرائت و استنساخ متكرر آن - تا آنجا كه سخنرانان مجالس سوگواري امام حسين ( عليه السلام ) را ، « روضه » خوان ناميدند- ، زمينه ورود بسياري از اطلاعات نادرست اين كتاب را به فرهنگ عاشورا فراهم ساخت و در موارد متعددي « زبان حال » ، جانشين « زبان قال » حماسه سرايان كربلا گشت .

مصحّح و حاشيه نگار كتاب ، علامه ابوالحسن شعراني نيز در مقدمه اش بر كتاب به اين موضوع اشاره كرده است : « از نقل ضعيف در روضة الشهداء عجب نبايد داشت ، چون در اداي مقصود واعظ ، قوي است ، اگر چه براي مقصود مورّخ كافي نيست » (122) . پيش از شعراني ، نيز ، ميرزا عبدالله افندي ، همكار عالم و كتابشناس علامه مجلسي ( رحمه الله ) ، اكثر روايات اين كتاب و بلكه همه آن را مأخوذ از كتب غير مشهوره و غير قابل اعتماد دانسته (123) ، سيد محسن امين نيز اين سخن را تأييد نموده است . (124) محدّث نوري برخي گزارش هاي كتاب را بدون پشتوانه تاريخي خوانده (125) و شهيد مطهري آن را پر از دروغ ، و تأليف و نشر اين كتاب را مانع مراجعه به منابع اصلي و مطالعه تاريخ واقعي امام حسين ( عليه السلام ) دانسته است . (126) شهيد قاضي طباطبايي نيز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر ، ساقط و بي ارزش مي داند . (127) نمونه هاي متعددي از اين گونه اخبار غير قابل باور را مي توان در جاي جاي كتاب ديد . (128)

4 . المنتخب في جمع المراثي و الخطب

فخرالدين بن محمد علي بن احمد طريحي ( م 1085 ) مؤلف مجمع البحرين ، مجموعه اي از احاديث و مراثي درباره امام حسين ( عليه السلام ) و برخي ديگر از امامان را گرد آورد و به قصد گرياندن مؤمنان و تشويق به سوگواري ، آنها را به صورت جُنگ سامان داد . المنتخب تاريخ نگاري علمي زندگي يا قيام امام حسين ( عليه السلام ) نيست ، اكثر مطالب كتاب بدون ذكر مأخذ و احاديث آن به صورت مرسل آمده و غث و سمين در آن به هم درآميخته است . واز اين روآن را متناسب با هدف و شيوه مؤلف ، المجالس الطريحيه و يا المجالس الفخريه نيز ناميده اند . ضعف ديگر كتاب ، اختلافات موجود در نسخه هاي متفاوت آن است كه مي تواند نشانگر تصرّفات بعدي در آن باشد . (129)

محدّث نوري منتخب طريحي را مشتمل بر مطالب موهون و غير موهون مي داند (130) و ميرزا محمد ارباب قمي ، مسامحات فراوان در آن را گوشزد كرده و روايات مختص آن را معتبر ندانسته است . (131) برخي مطالب ضعيف كتاب قابل ترديد و ردّ هستند كه خوانندگان را به صفحات ذيل ارجاع مي دهيم . (132)

5 . محرق القلوب

محرق القلوب ، نوشته ملا مهدي نراقي ( م 1209 ق ) است . او با اقتباس از روضة الشهداء ، به عرضه مطالبي دست يازيد كه به گونه اي شورانگيز ، عواطف و احساسات مردم را به سوي واقعه كربلا سوق دهد ، اما چون مأخذ نراقي ، روضة الشهداء ، كتابي ضعيف و مخلوط از مطالب درست و نادرست بود ، نوشته او نيز بر اخبار ضعيف و غير معتبر مشتمل گشت . نراقي خود به ضعيف بودن برخي گزارش هاي كتابش تصريح كرده (133) و از اين رو مورد انتقاد برخي از عالمان پس از خود قرار گرفته است . ميرزا محمّد تنكابني برخي از اخبار آن را مظنون يا مقطوع الكذب دانسته (134) و محدث نوري با ابراز شگفتي از تأليف چنين كتابي از چنان عالم بزرگي ، برخي مطالب آن را منكر ناميده است . (135)

شهيد مطهري نيز نراقي را فقيه بزرگي خوانده ولي او را در تاريخ عاشورا ، صاحب اطلاع نمي داند و برخي مطالب او را نقد كرده است . (136) گفتني است انتساب كتاب به نراقي ، مشهور و ترديدي در آن نرفته (137) ، اما محتمل است كه آن را در اوايل سنّ تحصيل و پيش از رسيدن به مراتب كمال علمي ، نوشته باشد .

6 . اكسير العبادات في اسرار الشهادات « اسرار الشهادة »

آغا بن عابد دربندي شيرواني مشهور به فاضل دربندي ( م 1285 يا 1286 ) از نويسندگاني است كه افزون بر رشته تخصصي خود ، فقه ، در ديگر رشته ها ، مانند تاريخ عاشورا نيز كتاب نوشت . او با جمع اخبار قوي و ضعيف و به قصد حل اختلاف و تحليل آنها يكي از بزرگ ترين نگاشته ها را درباره واقعه عاشورا سامان داد . او شيفته امام حسين ( عليه السلام ) بود و انگيزه زيبايي در نگارش اين كتاب داشت ، اما به دليل استفاده از منابع ضعيف در كنار منابع اصلي و نقل برخي گزارش هاي بدون سند نتوانست مقتل معتبري ارائه دهد . او همچنين مبناي نادرستي برگزيد و براساس آن از كتاب هايي كه مشتمل بر اخبار مظنون الكذب بودند نيز نقل كرد . مبناي او اين بود كه نشانه هاي كذب هر چند به درجه ظنّ برسد ، مانع نقل نيست و نقل چنين اخباري در بيان سيره و تاريخ ، بي اشكال است . محدّث نوري يكي از منابع ضعيف دربندي را نسخه بدون سروته ، مجهول و پر از دروغي مي داند كه سيد عربِ روضه خواني براي كسب تأييد نزد عالمان نجف آورده و سپس به دست دربندي مي رسد . نسخه اي كه به گفته محدث نوري ، از كثرت اشتمال بر اكاذيب واضحه و اخبار واهيه احتمال نمي رود كه از مؤلّفات عالمي باشد . (138)

سخن محدّث نوري را بسياري از عالمان ديگر تأييد كرده اند و بسياري از نقل هاي نادرست و غير قابل باور كتاب را به عنوان گواه ارائه كرده اند . از اين ميان مي توان به ميرزا محمد تنكابني (139) ، شاگرد فاضل دربندي ، محدّث نوري(140) ، شيخ ذبيح الله محلاتي(141) ، سيد محسن امين(142) ، ميرزا محمدعلي مدرس تبريزي (143) ، شيخ آقا بزرگ تهراني(144) و استاد علامه شهيد مرتضي مطهري(145) ، اشاره نمود .

گفتني است بسياري از تحليل هاي نويسنده كتاب براي قابل پذيرش كردن گزارش هايي است كه به سادگي قابل قبول نيستند . (146)

7 . ناسخ التواريخ

ميرزا محمدتقي سپهر ، مشهور به لسان الملك ( م 1297 ق ) از شاعران و منشيان دربار قاجار است . او در كنار كار ديواني ، مأمور شد تا كتابي را درباره تاريخ جهان از آدم ( عليه السلام ) تا آن زمان ، بنگارد . (147) كتابي كه همه آنچه را گفته اند و امكان وقوع دارد ومحال نيست ، در خود جاي دهد هر چند دور از ذهن باشد . او اين تفصيل را در بخش مربوط به امام حسين ( عليه السلام ) حفظ كرده و از اين رو « هر قصّه را كه در كتب معارف مورّخين و محدّثين » (148) ديده ، آورده است . او هر چند ، گاه به گاه به نقد پاره اي منقولات دست مي يازد ، اما خود نيز اشتباهات تاريخي دارد و مطالب ضعيف به كتابش راه يافته است و از اين رو با وجود استفاده اهل منبر و مرثيه از آن ، نمي توان متفردات آن را معتبر دانست . شهيد قاضي طباطبايي اشتباهات آن را فراوان دانسته و محتويات بدون مدرك آن را قابل اعتماد ندانسته است . (149) شهيد مطهري نيز هر چند مؤلّف را متدين خوانده ، اما تاريخش را چندان معتبر نداشته و برخي از اشتباهات تاريخي او را گوشزد كرده است . (150)

8 . عنوان الكلام

ملا محمد باقر فشاركي ( م 1314 ) از فقيهان قرن سيزدهم و چهاردهم اصفهان است . رشته اصلي او فقه اما صاحب منبر وعظ و خطابه نيز بوده است . او بدون آن كه قصد بيان تاريخ عاشورا را داشته باشد در پايان سخنراني هايش چند جمله اي ذكر مصيبت مي كرد . او سپس بخشي از اين سخنراني ها را كه در شرح دعاهاي هر روز ماه مبارك رمضان بود به نگارش درآورد و سپس دو عشريه كه نوشته هاي ويژه مصائب امام حسين ( عليه السلام ) و در قالب مجالس دهگانه بود به آن افزود . فشاركي در مقام تاريخ نويسي نيست و قصدش ذكر مصيب و گرياندن مردم است ، از اين رو در بسياري از موارد سندي براي گفته هاي خود ارائه نمي دهد و حتي گاه با وجود تصريح به نبودن برخي مطالب در كتب معتبر و مشهور (151) ، تنها به گمان و احتمال ، آن را نقل مي كند .

كتاب عنوان الكلام مرجع و مستند كتاب هاي پژوهشي و تاريخي واقع نشده ، اما به دليل ذكر برخي مواعظ حديثي و داستاني گاه مورد استناد اهل منبر قرار مي گيرد . تأخر زماني مؤلف ، نقص ارجاع علمي به كتب و منابع و گزارش هاي منفرد و بدون شاهد (152) كتاب را مي توان دليل عدم استفاده علمي از آن دانست . (153)

9 . تذكرة الشهداء

ملا حبيب شريف كاشاني ( م 1340 ق ) از عالمان و فقيهان پر نويس قرن چهاردهم است . او نزديك به 200 نوشته دارد كه از جمله آنها ، تذكرة الشهداء است . كار اصلي شريف كاشاني فقه و علوم وابسته به آن بوده ، اما به دليل شيفتگي به امام حسين ( عليه السلام ) تاريخ مفصّلي در شرح حال شهيدان عاشورا نگاشت . شريف كاشي در اين كتاب از همه گونه منابع قوي و ضعيف ، نقل كرد و از اين رو با وجود ردّ برخي اخبار از سوي مؤلّف ، تعدادي از روايت هاي ضعيف در كتاب باقي مانده است . اين اخبار پشتوانه تاريخي ندارند وقرائن ديگري در كنار آنها وجود ندارد و از اين رو همه گزارش هاي كتاب قابل اعتماد نيست . نمونه هاي گزارش هاي متفرّد و تأييد ناشده اين كتاب را مي توان در صفحات متعددي مشاهده كرد . گفتني است برخي از اين اخبار محال و يا خارق العاده نيستند ، اما سند و منبع قابل اتكايي ندارند . (154)

10 . معالي السبطين

محمد مهدي حائري مازندراني از نويسندگان قرن چهاردهم ( م 1385 ) دو كتاب ديگر نيز درباره اهل بيت ( عليهم السلام ) دارد كه يكي با نام « شجره طوبي » و ديگري « الكوكب الدرّي في احوال النبيّ والبتول والوصيّ » است . مرحوم حائري مازندراني در كتاب « معالي السبطين » اندكي به شرح حال امام حسن و بقيه كتاب را به امام حسين ( عليه السلام ) پرداخته است . او مطالب كتاب را با داستان و شعر درهم آميخته و آن ها را به شكل مطالب مناسب مجالس سوگواري عرضه كرده است . او مطالب تاريخي ، حديثي و گوناگون را نقل مي كند تا زمينه مناسبي براي گزارش مقتل و وقايع عاشورا ، فراهم آورد و در اين ميان از نقل مطالب ضعيف و استفاده از كتب و منابع غير قابل اعتماد ـ مانند روضةالشهداء ، اسرار الشهادات ، منتخب طريحي و . . . ـ خودداري نمي كند . شهيد قاضي طباطبايي كه با مؤلف آشنايي و مكاتبه داشته نيز نقليات كتاب را چندان قابل اعتماد نمي داند و آن را آميخته از صحيح و ضعيف خوانده و از اين رو ناظر كتاب را به دقت در آن فرا مي خواند . (155)

--------------------

104 . نفس المهموم ، حاج شيخ عبّاس قمّي ( ت 1359 ق ) ، قم : ذوي القربي ، 1421 ق .

105 . نور العين في مشهد الحسين ( عليه السلام ) ، لأبي اسحاق الاسفرايني ( ت قرن 10 ق ) ، تونس ـ چاپخانه منار .

106 . وفيات الأعيان ، أحمد بن محمّد البرمكي ( ابن خَلِّكان ) ( م 681 ق ) ، تحقيق : إحسان عبّاس ، بيروت : دار صادر .

107 . هدية الأحباب في ذكر المعروف بالكني والألقاب والأنساب ، حاج شيخ عباس قمّي ، تهران : امير كبير ، 1363 ش .

108 . هدية العارفين ، إسماعيل پاشا البغدادي ( 1839 ـ 1920 م ) ، بيروت : دارالكتب العلمية ، 1413 ق .

فرهنگ نامه مرثیه سرایی و عزاداری سید الشهداء ( ع )

محمّد محمّدی ری شهری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:, | | نویسنده : رضا معبودی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.